خاطرات آزاده «سیدمحمدعلی بصری»؛
در سالهای گذشته چندین بار صحبت آزادی مطرح شده بود. یکبار هم شایعه شد که اسرای دو کشور را به آلمان منتقل میکنند. این بار برخلاف گذشته آزادیام را باور کرده بودم.
«نزدیک بصره بودیم که متوجه شدم «علی رحیمی» از ناحیه دست تیر خورده، بهش گفتم «دستت سیاه میشه چرا به عقب نمیری؟» رحیمی در جوابم گفت: «چطوری برم عقب وقتی که در محاصره هستیم!.» انگار بند دل من پاره شد رسما گیر افتاده بودیم!
آزاده و جانباز ۷۰ درصد «یدالله زارعی»؛
بعد از سه سال اسارت در چنگال نیروهای بعثی، سال ۱۳۶۹ با آخرین گروه آزادگان از طریق مرز هوایی وارد کشور شدیم. به خاطر عوارض ناشی از مجروحیت بعد از جنگ بر سر کار نرفتم و اکنون هم بیکار هستم.
یک بار نیمه های شب از صدای فریاد سعید کبیری همه از خواب پریدیم و دیدیم صورتش را گرفته و داد میزند که سیف الله این چه مسخره بازیه در آوردی چرا با مشت زدی توی صورتم و سیف الله هم با لهجه اصفهانی می گفت: «آ دادا به خدا داشتم خواب......»
روایت آزاده مصطفی بهرامیون؛
حاج «مصطفی بهرامیون» از آزادگان هشت سال جنگ تحمیلی میباشد که خاطراتی از شهیدان «مهدی زینالدین» و «حسن باقری» را روایت میکند.
حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابیفرد در تاریخ 1 شهریور سال 1365 هجری شمسی (روز عید سعید غدیر) در جمع آزادگان سرافراز ایران اسلامی در زندانهای رژیم متجاوز بعثی سخنانی ایراد داشتند که در بیانات محرمانه دوران اسارت ایشان در کتاب منشور پاکی و خدمتگزاری ثبت شده است.
وقتی از حاج آقا پرسیدم چطور این همه مشکلات را تحمل میکنی، گفت: «حسینآقاجون، دو رکعت نماز و توسل به حضرت زهرا، کوه مشکلات را مثل موم نرم میکنه». هر وقت مشکلی برام پیش میآد، یاد حرف حاجآقا میافتم.
سید آزادگان در یاری و هدایت اسرا نقشی ایفا نمود که تنها نمونه اش را می توان به نقش حضرت یوسف در زندان زاویرا اشاره کرد.
حاج آقا پرسید «نظرت درباره وضعیت اردوگاه چیه». گفتم «راستش خیلی فرق کرده. امروز میفهمم راه معرفی دین، فقط بحث و جدل و کتاب و سخنرانی نیست». دستانش را بالا برد و گفت «خدا رو شکر که عملم باعث روشنشدن حقیقت شد».
ویژه برنامه ثریا از شبکه یک سیما مستند بدون حکم با محوریت سید آزادگان را روی آنتن برد. این مستند حاصل همکاری و هماهنگی موسسه پیام آزادگان با برنامه ثریا میباشد که در ایام نزدیک به ارتحال سید آزادگان پخش گردید.