در عید فطر سال ۱۳۶۳، سید آزادگان با پایهگذاری سنتی از ارشد اردوگاه تا تکتک اسرا، همدلی و انسجام میان آزادگان را تقویت کرد. همه در صف ایستاده و با یکدیگر دست داده و روبوسی میکردند.
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
در اردوگاههای اسارت، اسرا با اختصاص سهمی از نان، شکر و دیگر مواد غذایی، فضایی برای جشن عید فطر ایجاد کرده و لحظاتی از شادی را در دل سختیها رقم میزدند.
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
نوجوانی که پیش از ۱۵ سالگی اسیر شد، امروز از تجربه زیستن در اردوگاههای موصل، چالشهای بلوغ در اسارت و روزهای پرمشقت روزهداری در بند میگوید.
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
در ماه رمضان، یکی از اسرای اصفهانی تصمیم گرفت برای دوستانش مربا درست کند. اما در لحظهی آخر، یک اشتباه ساده باعث شد که همهی زحماتش از بین برود.
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
عبدالله عابدی، آزاده دفاع مقدس، در چهارمین برنامه «عصر خاطره الماسهای درخشان» از نخستین رمضان خود در اسارت گفت.
از پشت دیوارهای اسارت، پیامی برخاست که رسالت آزادی فلسطین را از پشت سیمهای خاردار فریاد زد. سید آزادگان، در نامهای که همه اسرا در دل خود جای دادند، بر پیروی از امام و آزادی فلسطین تأکید کرد و نوشت: "به امید پیروزی نزدیک".
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
آزاده محمود تاجداری: در اسارت برای سحر، نه اذان و نه هیچ اطلاعاتی در اختیار نداشتیم، به همین دلیل برای تشخیص زمان از نشانههای طبیعی استفاده میکردیم.
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
رضا ملیح، آزاده دفاع مقدس، در چهارمین ویژهبرنامه «عصر خاطره الماسهای درخشان» گفت. آزادگی نه برای امتیازات مادی، بلکه برای تعالی انسانی و رسیدن به خدا بود.
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
در اردوگاه اسرا، سکوت یک تاکتیک بود؛ آزادگان حتی بدون دمپایی راه میرفتند تا از تنش جلوگیری کنند. غلامرضا مالکی از سختیهای سالهای نخست رمضان در اسارت گفت.
چهارمین عصر خاطره الماسهای درخشان؛
آب خنک به روش ابتکاری، چای گرمشده با المنت، و ظرفهایی که زمانی توالت بودند؛ اینها فقط بخشی از سختیهای آزادگان در رمضانهای اسارت بود. سید هادی غنی، از خاطرات خود در اردوگاه تکریت ۱۱ میگوید.