حاجآقا ابوترابی، ارتباط با صلیب سرخ و روحیه بینظیر اسرا، محور خاطرات ثبتشده آزادگان اردوگاه موصل ۳ در پروژه پیام آزادگان بود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، موسسه پیام آزادگان استان تهران، با هدف حفظ و ترویج ارزشهای دوران دفاع مقدس و بازتاب شجاعت و استقامت آزادگان سرافراز، اقدام به اجرای پروژهای گسترده برای ثبت گروهی خاطرات اسرا کرده است. این پروژه، که تاکنون داستانهای اسرای اردوگاههای مختلف را به ثبت رسانده، در هفته دهم خود به سراغ آزادگان اردوگاه موصل ۳ رفته است.
در این مرحله، خاطرات آزادگان سید رسول عمادی، محمدحسین استاد عظیم، اسماعیل حاجیبیگی، حسن اشکانی، حمید شمساللهی و محمدرضا شانهای به ثبت رسید. روایتهایی که هرکدام نشاندهنده جلوهای از ایمان، صبوری و ابتکار عمل در دل سختیهای دوران اسارت بودند.
خاطرات اسرای اردوگاه موصل ۳؛ گنجینهای از ایمان و خلاقیت
سید رسول عمادی:
عمادی خاطرهای تلخ و تأثیرگذار از دوران اسارت را روایت کرد که نشاندهنده عمق سختیها و بازیهای روانی منافقین بود. او گفت: «یکی از دوستانم، آقای حسینی، برای مدت شش ماه در غم از دست دادن همسرش عزادار بود. نامهای که به دستش رسیده بود، خبر از فوت همسرش میداد. این خبر چنان تأثیری بر روحیه او گذاشت که گویی دنیا بر سرش خراب شده بود. اما بعدها مشخص شد که این خبر دروغ بوده و منافقین با نیرنگ و خباثت در نامه دستکاری کرده بودند تا اراده و روحیه اسرا را تضعیف کنند.»
وی در ادامه به نکتهای عمیقتر اشاره کرد و گفت: «یادم میآید یکی از مأموران صلیب سرخ، با تعجب از حاجآقا ابوترابی پرسید که چرا با وجود تمام سختیها و نبود تغییری در شرایط طاقتفرسای شما، روحیه اسرا بهتر میشود؟ حاجآقا با آرامشی خاص پاسخ داد: این ارتباط با خدا، انس با قرآن و توسل به اهلبیت است که همچون چراغی در تاریکیهای اسارت، ما را زنده و استوار نگه داشته است.»
محمدحسین استاد عظیم:
استاد عظیم از اولین روزهای اسارت گفت: «شش ماه از اسارتم گذشته بود که صلیب سرخ برای اولین بار وارد اردوگاه شد. در آن دیدار، عینکی که خانوادهام از ایران فرستاده بودند به دستم رسید. آن لحظه، معنای واقعی امید را حس کردم.»
او به یکی از ماموران صلیب سرخ که اصالتاً هندی بود اشاره کرد و افزود: «این خانم به ما گفت ایمان و اعتقادات شما، اسارت را برایتان قابلتحمل کرده است. چنین روحیهای را در میان اسرای دیگر کشورها ندیدهایم.»
حمید شمساللهی:
خاطرهای شنیدنی از روزهای سخت اسارت روایت شد، اینبار از زبان مترجمی که تجربهای خاص از ارتباط با صلیب سرخ داشت. او گفت: «من پیش از اسارت در فرانسه درس میخواندم و به زبان فرانسه مسلط بودم. همین باعث شد در دوران اسارت، مترجم بین اسرای ایرانی و صلیب سرخ باشم و با آنها ارتباط برقرار کنم. یادم هست حاجآقا ابوترابی توصیهای به آقای طباطبایی داشتند. ایشان گفته بودند: به بچهها بگویید اسارت را تحمل کنید، سالم به وطن برگردید و با یکدیگر درگیر نشوید. این توصیه درست قبل از درگیری ۸ آذر مطرح شد، و نشان از دید عمیق و راهبردی حاجآقا داشت.»
او افزود: «اگر همان افکار و خطومشیای که حاجآقا ابوترابی در دوران اسارت میان ما اجرا کرد، امروز در ایران هم عملی میشد، بسیاری از مشکلات کنونی جامعه وجود نداشت. جالب است بدانید یکی از اعضای صلیب سرخ یکبار گفت: اگر در میان مسئولین ایران فردی مثل حاجآقا ابوترابی بود، وضعیت تعامل ایران با دنیا خیلی بهتر میشد. این جمله بهخوبی نشان میدهد که منش و روش او چقدر فراتر از یک موقعیت خاص و محدود بود و میتوانست الگویی برای مدیریت کلان باشد.»
محمدرضا شانهای:
او از تاثیر ارتباط مستقیم حاجآقا ابوترابی با صلیب سرخ گفت: «این ارتباط نهتنها باعث بهبود رفتار نیروهای صلیب با ما شد، بلکه امکانات بیشتری مثل توپ ورزشی، کتابهای آموزشی و کتابهایی به زبانهای مختلف وارد اردوگاه شد. اینها همه نتیجه شخصیت و مدیریت حاجآقا بود.»
اسماعیل حاجیبیگی:
خلاقیت و ابتکار عمل اسرا در دل اسارت، بخش دیگری از خاطرات حاجیبیگی بود: «ما برای ارسال پیام به خانوادهها، از آب پیاز استفاده میکردیم. متن نامهها با این روش روی کاغذ نامرئی میشد و تنها وقتی زیر شعله گرفته میشدند، نوشتهها ظاهر میشدند. متأسفانه این روش در نهایت لو رفت.»
او همچنین از تأثیر روحیهبخش حضور صلیب سرخ در اردوگاه گفت: «هر زمان که آنها میآمدند، وضعیت اردوگاه کمی بهتر میشد. امکان دیدن دوستان از آسایشگاههای دیگر و دریافت نامههای خانوادهها از جمله اتفاقات خوشایند این روزها بود.»
پروژه موسسه پیام آزادگان، علاوه بر حفظ و مستندسازی خاطرات ارزشمند آزادگان، فرصتی برای بازخوانی آموزههای مقاومت و صبوری است.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com