«روایتهای آزادگی»
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «محمدحسن صالحی» از آزادگان اردوگاه: بعقوبه منتشر شد.
«روایتهای آزادگی»
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «محمود حمیدی» از آزادگان اردوگاه: عنبر منتشر شد.
«روایتهای آزادگی»
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «سیدجعفر میرهادی» از آزادگان اردوگاه: عنبر منتشر شد.
«روایتهای آزادگی»/9
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «علی اصغر غلامی» منتشر شد.
«روایتهای آزادگی»/6
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «علیرضا لطفی» از آزادگان اردوگاه: موصل2 منتشر شد.
«روایتهای آزادگی»/8
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «محسن توتونچی» از آزادگان اردوگاه: کرکوک منتشر شد.
«روایتهای آزادگی»/7
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «علی اصغر غلامی» از آزادگان اردوگاه: نفت شهر منتشر شد.
«روایتهای آزادگی»/5
خاطره کوتاه از سری «روایتهای آزادگی» با روایت «محمدحسن صالحی» از آزادگان اردوگاه: بعقوبه منتشر شد.
برشی از کتاب:
اولین عید فطر اسارت آمد و رفت. از اینکه تمام روزههایم را گرفته بودم، خیلی خوشحال بودم. چهرة بچهها هم تکیده شده بود، هم نورانی. خداحافظی با ماه رمضان در اسارت سختتر از شرایط عادی بود. با همة سختیهایی که داشتیم، خیلی به روزها و شبهای باصفایش انس گرفته بودیم.
برشی از کتاب:
ضابط احمد قیافه بدفرم و عجیبی داشت. مرا به مقر نزد او بردند. آدم ریزنقشی بود با شکم برآمده و چشمان گودافتاده. سرش چنان چسبیده به تنهاش بود انگار گردن ندارد. مرا که دید خندهای کرد و بعد شروع کرد به فحش دادن و تهدید کردن که من چنین میکنم و چنان میکنم. چشمهایش را بسته بود و یکسره فحش میداد. مترجمی هم آنجا بود که باید حرفهایمان را ترجمه میکرد.