سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
/ خاطـرات

خاطرات آزادگان

از زیارت در اسارت تا دیدار با نگهبان زندان
خاطرات اربعینی اسارت؛
مردم دو طرف خیابان جمع شده بودند و ما را نگاه می کردند. عده ای با دیدن ما گریه می کردند و عده ای هم دور از چشم مأموران امنیتی عراق برای ما دست تکان می دادند.
ولوله و عزاداری عجیب اسرا با شنیدن خبر فوت امام(ره)
در مصاحبه با آزاده سرافراز اسماعیل پارسادوست مطرح شد؛
کار به جایی رسید که گفتند: چه می‌خواهید به شما بدهیم که آرام‌تر شوید! ما هم از آن‌ها آرد و خرما و قرآن خواستیم و برای رحلت امام(ره) مراسم گرفتیم.
چرا ایرانی‌ها سینه نزنند؟
خاطره‌ای جالب به مناسبت اربعین حسینی؛
وقتی از مرز جمهوری اسلامی رد شدیم و وارد مرز عراق شدیم فردی که به قول خودش مسئول امنیت اتوبوس بود به سراغ من آمد و خودش را معرفی کرد. اسمش احمد و لقبش ابوشهاب بود.
مهم‌ترین دغدغه ما فرزندانمان هستند
در مصاحبه با آزاده سرافراز ناصر عقیلی ثانی مطرح شد:
بنده دغدغه‌ی شخصی‌ای ندارم و به عنوان آزاده و ۳۰٪ جانباز اعصاب و روان شخصا مشکلی ندارم اما مهم‌ترین دغدغه‌‌ی من و امثال من فرزندان ما هستند.
من را از مغازه‌ام بیرون آوردند و به جنگ فرستادند!
نیروهای ما وقتی عکس خانواده اسرای عراقی را در جیب‌هایشان می دیدند سعی می‌کردند آن‌ها را زنده نگه دارند و از آن‌ها مراقبت کنند.
اسرایی مفقودالأثر بودیم +عکس
گفتگویی کوتاه با آزاده سرافراز محمد برهانی:
آزاده سرافراز مهندس محمد برهانی متولد سال ۱۳۴۴ می باشند، وی در صبح روز عملیات مرصاد اسیر و به مدت ۲۷ ماه در اسارت نیرو های بعثی بودند و در سال ۱۳۶۹ آزاد و به میهن بازگشتند.
عملیات لو رفت؛ بعثی ها ما را به رگبار بستند
گفتگو با دکتر قادر آشنا آزاده و ایثارگر دوران دفاع مقدس:
به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس مدیر کل هنر‌های نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آزاده و ایثارگر دوران دفاع مقدس در باغ موزه دفاع مقدس مهمان برنامه موسسه پیام آزادگان بودند و از آن روز ها برایمان گفتند.
۳۰ سال انتظار برای شنیدن کلمه "بابا"
در گفتگویی با آزاده سرافراز رمضان استادیان:
تاوان دفاع از میهمن برای او این بود که دخترش هیچ وقت نتوانست بابا صدایش کند. حتی حالا که 30 سال از آن زمان گذشته و زینب برای خود بانویی شده، ازدواج کرده و صاحب فرزند شده است. دختری که سال‌ها پدر را ندیده و بابا صدایش نکرده است،
از سیلی زدن به افسر بعثی تا شهیدی که بوی عطر می‌داد
گپ و گفت صمیمی با آزاده سرافراز حجت‌الاسلام احمد فراهانی؛
مهم ترین مسائل برای ما این بود که وسایلی برای تطهیر نداشتیم، برای وضو و نماز خواندن مشکل داشتیم و به قرآن دسترسی نداشتیم.
پیام عجیبی که شهیدلشکری را مقاوم کرد
بخی از خاطرات شهید لشکری/ برگرفته از کتاب 6410؛
این بار، پیام کامل شد «در مقابل تهدیدها و تطمیع‌های دشمن، مقاومت کن. تو، با کارنامه‏ای پربار، به آغوش میهنت و به آغوش خانواده‌ات، باز خواهی گشت».

آخرین خاطرات

پس زمینه خبرنگار افتخاری
صفحه ویژه سید آزادگان