چند روز قبل از عملیات در چادر پشت جبهه استراحت میکردم که در خواب شرایط خاصی را دیدم که اسیر میشوم اما با بیتوجهی از آن گذشتم تا اینکه عیناً رخ داد.
تعداد تانکها خیلی زیاد بود و به همین دلیل انگار هیچ تانکی را نزده بودیم؛ حدود ساعت ۹ بود که من مجروح شدم و تیر قناصه به دستم خورد و زمینگیر شدم و راه برگشت نداشتم.
یکی از رزمندگان عملیات بدر گفت: در زمان عملیات بدر، حدود ۱۸ سال سن داشتم؛ در روز بیستویکم اسفندماه و در حالی که آتش زیادی روی خاکریز ما بود به دلیل اصابت ترکش خمپاره مجروح شدم و بعثیها مرا اسیر کردند.
پرونده ویژه «سرمشق»/4
تنها خواستهاش این بود که جسارتی به امام بکنیم؛ هدفش این بود که اعتراف کنیم امام ما را به این سختی انداخته است...
پرونده ویژه «سرمشق»/3
مداد که یکی از ضروریترین نیازهای اسرا بود، دوستان خلاقیت نشان دادند و باتریهای قلمیای که عراقیها دور میانداختند را پیدا میکردند، داخلش را برمیداشتند، میسابیدند و تبدیلش میکردند به قلم و مداد...
«محمدعلی پردل» از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که رنج هفت سال اسیری در این دوران را هم متحمل شده پس از سالها مجاهدت در میدان رزم و دفاع از وطن، با تشویق سردار «حاج قاسم سلیمانی» کارآفرین شد.
پرونده ویژه «سرمشق»/2
در اردوگاهی که ۹۰۰ اسیر بازداشت بودند تنها ۲ دستشویی وجود داشت...
پرونده ویژه «سرمشق»/1
با وجود چهار دوش قابل استفاده، باید هر پنج نفر از یک دوش در عرض ده دقیقه استفاده می کردند. بعضی از بچه ها از خیر این حمام می گذشتند...