روایتی از فعالیت های فرهنگی الماس های درخشان هشت سال دفاع مقدس به مناسبت ایام الله دهه فجر در قالب خاطره از آزادگان سرافراز که برای هر مخاطبی جالب توجه است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، الماس
های درخشان هشت سال دفاع مقدس در اوج غربت و اسارت نیز با حفظ روحیه والای
ایستادگی و ایثار در قلب زندان های دشمن بعثی ضمن حفظ روحیه انقلابی خود
با فعالیت های فرهنگی ضمن زنده نگه داشتن مناسبت های مختلف مذهبی و ایام
الله انقلاب اسلامی، دشمن بعثی را در خاک خود به سخره می کشیدند.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
در
ادامه توجه شما را به روایتی از آزاده سرافراز حسین خسروی جلب می کنیم:
در تاریخ 7 اسفند 1362 به اسارت درآمدم. با توجه به علاقه
فراوانی که به خوشنویسی و نقاشی داشتم با کمترین امکانات تمرین میکردم،
مثلاً برای تمرین خط، خاک را الک میکردم و روی روزنامه میریختم و با دسته
قاشق تمرین خط میکردم و به اکثر دوستان هم تعلیم خط میدادم و در خواندن
سرود وتنظیم آن نیز فعالیت چشمگیری داشتم.
درسال 1366 در رابطه با برگزاری جشنهای دهه فجر تصمیماتی گرفته شد که من هم به عنوان مسئول فرهنگی آسایشگاه خودمان انتخاب شدم.
به مسئول فرهنگی اردوگاه پیشنهاد شد که تمثال مبارک
حضرت امام (ره) را طراحی کنم و در مراسمی مانند جشنهای پیروزی انقلاب مورد
استفاده قرار گیرد که این امر در صورت لو رفتن عواقب شدیدی در پی داشت که
کمترین جریمه آن، حبس انفرادی در سازمان امنیت بغداد بود. بنده با توکل به
خدا این حرکت را شروع کردم.
اولین کاری که باید انجام میشد به دست آوردن تصویر
امام خمینی (ره) بود و این، کاری مشکل بود. همیشه در کمین بودیم تصویر امام
خمینی (ره) در جراید عراق چاپ شود و ما آن را برداریم. این عمل بسیار
خطرناک بود چرا که عراقیها نسبت به تصویر امام (ره) حساسیت فراوان نشان
میدادند.
به هر حال روزی این فرصت پیش آمد و با هماهنگی مسئول
روزنامه، تصویر کوچکی که در یکی از راهپیماییهای ایران از طریق ماهواره
برداشته شده بود را از روزنامه درآوردیم که جار و جنجال زیادی هم در پی
داشت و چون عکس امام راحل(ره) در قطعه خیلی کوچک چاپ شده بود، مجبور شدم آن
را جدول گذاری نموده و به تناسب همان جدول روی پارچهای ابعاد 70×100 جدول
کشیدم.کار، چندین روز طول کشید کار که تمام شد آن را برای برنامههای دهه
فجر تحویل مسئولین اردوگاه دادم که به صورت گردشی در تمامی آسایشگاهها
مورد استفاده قرار میگرفت و روحیه خیلی زیادی به دوستان داده بود و حال و
هوای عجیبی به مراسمات دهه فجر بخشیده بود.
حدود یک هفته پس از پایان مراسم جشنهای انقلاب سوژه لو
رفت و سربازان عراقی به سراغم آمدند و سؤال کردند: گزارش رسیده است شما
تصویر خمینی را طراحی کردهاید. آیا میدانید این کار در صورت اثبات چه
مشکلی برای شما خواهد داشت؟ بنده گفتم: نه. چون میدانستم تصویر در جای
امنی نگهداری میشود و هیچ مشکلی در پی نخواهد داشت و شخصی هم که عکس امام
را در اختیار داشت خیلی مطمئن بود.
در هنگام آزادی از اسارت، آن تصویر را با خود از عراق
به ایران آوردیم و اکنون نزد یکی از دوستان آزاده در اصفهان است و یکی از
یادگارهای سال های اسارت ماست.