حکایت اکبر اسمی آزاده خراسانی؛
حکایت برگزاری مراسم جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در دوران اسارت برای آزادگان سرافراز ایران اسلامی شنیدنی است، آن هم از زبان فرزندان مقاوم و مومن ایران.
روایت آزاده غلامرضا کرمی؛
بعد از مدتی مرحلهی دوم «عملیات محرم» شروع شد در آن شب قبل از حرکت بچههای روابط عمومی بر روی پشتم نوشتند، مسافر کربلا یا شهادت یا زیارت و بر روی پایم نوشته بودند ورود تیر و ترکش اکیداً ممنوع.
کتاب خاطرات آزاده نامور و مقاوم، حجـتالاسـلام والمسـلمین محمد حسن جمشـیدی اردشیری یادها و یادمانهایی از انقلاب اسلامی در شهرهای گوناگون به ویژه منطقه شمال کشور، دفاع مقدس و اردوگاههای اسرای ایرانی را در عراق در خویش دارد.
با گذاشتن نگهبان، برنامههای دهة فجر را اجرا میکردیم. وقتی سرباز عراقی نزدیک میشد نگهبان میگفت: «سیاه... سی... یاه... سیاه» تا وضعیت سیاه اعلام میکردند، بچهها پخش میشدند توی آسایشگاه.
روایت آزاده یوسف قنبری؛
اگرچه اسیر بودیم اما همزمان با جشنها و مراسماتی که در ایران برگزار میشد ما هم مراسماتی داشتیم. از جمله ۲۲ بهمن هر سال مسابقات ورزشی مثل فوتبال و کشتی به دور از چشم عراقیها برگزار میکردیم.
آزاده «علی اکبر فندرسکی» در بخشی از کتاب «هفت خوان» به روایت خاطراتی از ایام الله دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است که به مناسبت چهل و سومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی منتشر میشود.
بازنشر در روز درگذشت؛
به نظر من بعد از جنگ و اسارتم، یک جنگ داخلی به جنگ ما اضافه شد. نفوذیهای داخل هم به دشمن خارجی اضافه شدند. بنابراین، من جنگ را تمامشده تلقی نکردم و ادامه دادم.
روایت تلخ و شیرین اسارت از زبان آزاده محسن غلامعلیان؛
یکی از بچه های قطع نخاع اردوگاه عنبر اهل چناران مشهد سید غلام عباس جم سوار بود که چون شباهت زیادی به ژاپنیها داشت دکتر مجید به او لقب چین چانگ داده داده بود.
خاطرات آزاده کرمعلی غفوری؛
آزاده کرمعلی غفوری در سال ۶۱ به همراه گردان ضربت تیپ امام حسین(ع) عازم جبهه شد و سرانجام در ۲۸ آبان سال ۶۱ در مرحلهی چهارم عملیات محرم در سن ۱۳ سالگی به اسارت دشمن درآمد.
حاج علیرضا ربیعی از جانبازان شیمیایی ۵۰ درصد دوران دفاع مقدس و از آزادگان سرافراز کشور بود که هشت سال از دوران عمر خود را در اردوگاههای بعثی سپری کرد.