خاطرات آزاده حسین سلطانیه؛
آزاده حسین سلطانیه، فرزند جمهوری اسلامی است، کسی که از دوران اسارت، به عنوان دوران شکوفایی و رشد یاد میکند.
با آن همه زخم و جراحت، مگر چقدر میشود طاقت آورد؟! نه امکانات بهداشتی و درمانی بود و نه جایی برای نفس کشیدنِ سالم.
از آزاده و جانباز شهید «شهاب رضایی مفرد» روایت شده است: «او رابطهی خوبی با مأمورین عراقی داشت و با استفاده از همین رابطه داروهایی را که نیاز داشتیم از طریق او برای اسرای بیمار دریافت میکردیم.»
یک روز دندان درد شدیدی داشتم در اردوگاه یک درمانگاه بود و یک پسر اهوازی نیز در آنجا مترجم بود به او گفتم دندانم درد می کند مرا نزد دکتر برد و دکتر گفت دهانت را باز کن وقتی دهانم را باز کردم ...
خاطرات آزاده خلبان «سیفالله اشرفی»؛
اسارت من با بقیه آزادگان کمی متفاوت است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد سهم خواهی گروهکهای ضد انقلاب در استان کردستان بودیم.
خاطرات شهید آزاده «شهاب رضایی مفرد»؛
شهید «شهاب رضایی مفرد» در روایتی مینویسد: ما کلاس اسارت نرفته بودیم و جایی نخوانده بودیم که در هنگام اسارت چکار باید بکنیم اما خوب میدانستیم که به دشمن نباید اطلاعات بدهیم و در برابر دشمن قرص و محکم و مقاوم و صبور باشیم.
خاطرات آزاده مسعود قربانی؛
مسعود قربانی آزاده هشت سال دفاع مقدس گفت: بسیاری از اسرا به دلیل نبود داروی مناسب نظیر شهید «قنبر نوری قلباش» که با هم به جبهه اعزام و اسیر شدیم در اردوگاه شهید شد.
خاطرات آزاده ناصر مطیعپور؛
همینطور که در حرکت بودیم ناگهان یک افسر بعثی با قنداق تفنگش محکم در فک من کوبید و خون از دهانم سرازیر شد و آنجا بود که متوجه شدم به جای تکرار فحشهای بعثیها فریاد میزدم «الموت صدام الموت صدام» را میگفتم.
آزاده اسماعیل یکتایی لنگرودی میگوید: آنقدر ارتحال این مجاهد نستوه برای من سنگین بود که غزلی با عنوان «آیینه استقامت» در وصف شخصیت ایشان سرودم و به روح آن شهید تقدیم کردم.
حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی فرد،آزادهای که الگوی اخلاق و مقاومت شد.