از بیماری و گرسنگی تا شکنجه و تحقیر؛ اسرای اردوگاه نهروان چگونه زندگی در سایه مرگ را تاب آوردند؟ با هم سفری به دل این اردوگاه مخوف میزنیم.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، در غرب استان دیاله، نزدیکی بغداد، اردوگاهی با نام نهروان بنا شده بود که سایهای از درد، مظلومیت و مقاومت بر آن حاکم بود. این اردوگاه، مکانی موقت برای نگهداری اسرای ایرانی بود که نامشان حتی به گوش کمیته بینالمللی صلیب سرخ نرسیده بود. اغلب این اسرا در تابستان 1367، پس از پذیرش قطعنامه 598 و در پی حملات سنگین عراق به ایران، به اسارت درآمده بودند.
اردوگاه نهروان؛ دروازهای به دنیای فراموششدهها
اردوگاه نهروان از دو بخش A و B تشکیل شده بود. در هر آسایشگاه بهطور متوسط 330 نفر و در مجموع حدود 4000 اسیر زندگی میکردند. اما کلمه "زندگی" در اینجا معنای دیگری داشت؛ مکانی که ابتداییترین امکانات انسانی نیز از اسرای آن دریغ شده بود. در نخستین روزهای اسارت، تنها چیزی که به اسرا داده شد، یک لیوان و جیرهای ناچیز از غذا بود. نبود امکانات بهداشتی و حمام، بیماریهای پوستی مانند گال و شپش را شایع کرد. آسایشگاهها ابعادی حدود 18×10 مترمربع داشتند و در انتهای هرکدام، توالتهایی قرار داشت که با دیوارهای حائل از دسترس اسرا خارج شده بودند.
با گذشت سه ماه، بهدلیل تراکم بالای جمعیت، بخشی از اسرا به قسمت B منتقل شدند. در این مرحله، دیوارهای حائل تخریب شد و دسترسی به توالتها و امکانات بهداشتی کمی بهبود یافت. بااینحال، شرایط همچنان دشوار بود و حمام همچنان وجود نداشت. آب مصرفی نیز از زمینهای کشاورزی تأمین میشد و برای آشامیدن و شستوشو استفاده میشد.
تلخیهای ارتحال و شادی بعثیها
اردوگاه نهروان در خرداد 1368 شاهد یکی از تلخترین روزهای خود بود. با انتشار خبر ارتحال امام خمینی(ره)، بعثیها جشن و پایکوبی بهراه انداختند. این جشن اجباری، اسرا را مجبور به تماشای صحنههایی کرد که قلبشان را میفشرد. هرگونه واکنش غمانگیز یا بیتفاوتی از سوی اسرا با شکنجه و کتککاری شدید مواجه میشد. این روز، یکی از سیاهترین خاطرات اردوگاه را در دل اسرا حک کرد.
زندگی در سایه مقاومت
با وجود شرایط دشوار، اسرا با امید و همبستگی روحیه خود را حفظ کردند. پس از مدتی، به هر اسیر یک شورت و دشداشه داده شد و در فصل پاییز، هر نفر یک پتو دریافت کرد. همچنان بیشتر اسرا با لباسهای اسارت اولیه خود بهسر میبردند. در هر آسایشگاه، تنها یک پنکه وجود داشت و خبری از وسایل گرمایشی یا درمانی نبود.
اما در دل این محدودیتها، اسرا دست از تلاش برای ارتقای روحیه و دانش خود برنداشتند. با دراختیار گذاشتن یک جلد قرآن به هر آسایشگاه، کلاسهای مخفی آموزش روخوانی و قرائت قرآن، زبان انگلیسی و عربی بهراه افتاد. همین فعالیتها، روزنهای از امید و اتحاد را در دل اسرا زنده نگه میداشت.
افشای نهروان؛ واکنش صلیب سرخ
یکی از مهمترین رویدادهای این اردوگاه، افشای وجود آن بود. در سال 1368، یکی از اسرا که به بیمارستان الرشید بغداد منتقل شده بود، توسط نمایندگان صلیب سرخ شناسایی شد و از اردوگاه نهروان سخن گفت. این افشاگری، برنامه بعثیها برای مخفی نگهداشتن اردوگاه را برهم زد. از ترس بازدید نمایندگان صلیب سرخ، عراقیها اردوگاه را در 25 خرداد 1368 تخلیه کردند و اسرا را به اردوگاههای تکریت و بعقوبه منتقل کردند.
نهروان؛ خاطرهای از تلخی و مقاومت
اردوگاه نهروان نمونهای از نقض آشکار حقوق بشر در دوران جنگ بود. مکانی که در آن اسرای ایرانی، در میان تلخیها و سختیها، به مبارزهای خاموش برای حفظ عزت و انسانیت خود ادامه دادند. این اردوگاه، روایتی است از ایستادگی در برابر تحقیر، از ایمان در برابر شکنجه و از امید در دل تاریکی.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com