فرزانه قلعهقوند معاونت پژوهشی موسسه پیام آزادگان در اندوه وداع سوزناک همسر وفادار و مظلوم شهید سرلشگر «حسین لشگری» دلنوشتهای دارد که به بهانه سالروز وفات این الگو و اسوه صبر زنان ایرانی برای شما بازنشر میکنیم.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، فرزانه قلعهقوند معاونت پژوهشی موسسه پیام آزادگان در اندوه وداع سوزناک همسر وفادار و مظلوم شهید سرلشگر «حسین لشگری» دلنوشتهای دارد که به بهانه سالروز وفات این الگو و اسوه صبر زنان ایرانی برای شما بازنشر میکنیم.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
متن دلنوشته: نمیدانم چندبار دیگر خبری سختوناگوار باید دنیا را روی سرم آوار کند. دلم زخمیِ ازدسترفتن برادران آزادهام باشد، که یکییکی مثل برگهای خزانزده به زمین میافتند، یا بازماندگانشان.
منیژه لشگری هرکسی نبود که پلک بههم بفشارم و قطرهاشکی بریزم و زیر لب ببارم:
خدا رحمتش کند ... و تمام.
با شنیدن پرواز ناهنگام همسر سرلشکر خلبان شهید حسین لشگری، اولش مثلِ برقگرفتهها خشکم زد. اصلاً هیچ بارانی هم از آسمان چشمم نبارید.
منیژه لشگری در بهمن 1398 از دنیا نرفت، او در هجدهسالگی دنیایش تمام شد. در همان شهریور 1359 دارفانی را وداع کرده بود و فقط نفس میکشید. هنگامی که چهارده سال در برزخی کبود دستوپا میزد، مرده بود.
منیژه لشگری هجدهسالگیاش را به 18 سال انتظار پیوند زد تا بلکه خبری از محبوبش برسد. وقتی حسین لشگری در غبار گم شد و دیگر خبری از او نیامد، باید هم پدر علی میشد و هم مادرش، اما زنی جوان را، که نیازمند دست نوازش همسرش بود، چه کسی میتوانست آرام کند؟
چقدر آوازهای مادرانهاش غمگین، حنجرهاش زخمی و امتداد همسری و مادریاش نفسگیر بود.
آن روز که حسین لشگری در سال 1377 با تنی خسته و بهشدت مجروح و روحی بهغایت آسیبدیده به خانه برگشت، بازهم منیژه لشگری مرده بود. آن حسینش که رفته بود، آیا همانی بود که برگشت؟ بهراستی منیژه باید با آن چاه عمیقی که بینشان حائل بود چه میکرد؟ حسین لشگری در تنهاییها و خلوتِ پشت دیوارها، تا میتوانست به خدا نزدیکتر شده بود و منیژه از خودش دور. او باید همه لحظههای بیخبری را به قیمت ازدسترفتن خودش تاب میآورد. باید همهچیز را تاب میآورد: انتظار، طعنه، زخم و دردهای بیپایان، نگاه علی، شیاری که هر لحظه بیشتر روی پیشانیاش جا خوش میکرد، خطهای بیرحم زیر چشمها و سپیدی تارتار موهایش و ...
حالا حسینش برگشته بود، بیگانهای در خانه! لهجهاش را نمیشناخت، اگرچه از تهمانده صدایش همان مهر قدیمی شعله میکشید؛ حتی شکل ظاهری حسین از عکسی که در دلش قاب شده بود، دور بود، ولی مگر خودش همان بود؛
زنی تنها در آستانه فصلی سرد ... .
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
انگار برای پیداکردنِ دوباره هم فقط ده سال وقت داشتند که باز هم طوفانی سهمگین آمد و آشیانه تازهشان را درهم کوبید ... .
حسین لشگری ده سال پیش، از دنیایی که او با آن سخت بیگانه بود، پر کشید و منیژه لشکری 10 سال پس از او. چه حکمتی در این ده نهفته است را نمیدانم!
خبر کوتاه بود:
همسر وفادار سرلشگر خلبان شهید حسین لشگری، که مدت هجده سال را در زندانهای رژیم بعث سپری کرده بودند، دیروز ... .
امروز بعد از ده سال دوباره به هم رسیدند و عزیزی زیر تصویرشان نوشت: پیوندتان مبارک
فقط این را میدانم که خیلی بیشتر از شهادت مظلومانه حسین لشگری برای دردمندانه زندگیکردن و مظلومانهرفتن مرحومه منیژه لشگری قلبم مچاله شد.
فرزانه قلعهقوند
انتهای پیام/
سید آزادگان: سعی کنیم در زندگی، با خدمت به هر صورت و هرشکلی و در هر جمعی که زندگی میکنیم، راهی را برای پیشرفت آنها فراهم سازیم.
✍ خبرنگار | مالک دستیار