سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!

وقتی یک مادر، اردوگاهی از آزادگان را در خانه‌اش جمع می‌کند

وقتی یک مادر، اردوگاهی از آزادگان را در خانه‌اش جمع می‌کند
خانه‌ای در مشهد، به میعادگاهی برای آزادگان تبدیل شد. مادری که سال‌هاست با آغوش باز، فرزندان آزاده‌اش را پذیراست، بار دیگر در ماه رمضان سفره‌ای گسترد تا آن‌ها را کنار هم بنشاند، همچون سال‌های سخت اسارت که دل‌هایشان در کنار هم بود...

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، استان خراسان رضوی؛ در سرزمین ایران، مادرانی هستند که نامشان در دفتر عشق و ایثار حک شده است؛ زنانی که فراتر از مادر بودن، پناه دل‌های خسته و مامن روح‌های دردمندند. اما در میان همه این فرشتگان زمینی، معدودند آن‌هایی که دامانشان برای فرزندان خود تنگ باشد اما دلشان برای همه فرزندان وطن باز.

یکی از این مادران، بانویی است که آزادگان کمپ ۷ رمادی او را نه فقط مادر دوست و هم‌رزمشان، که مادر همه خود می‌دانند. مادری که در ماه مبارک رمضان، خانه‌اش را گشوده، سفره‌ای کریمانه گسترده و دل‌های آزادگان را در کنار هم به گرمای محبت خود پیوند داده است.

ضیافتی از جنس خاطره و برکت

سومین شب رمضان، خانه‌ای در مشهد مقدس میزبان جمعی از آزادگان بود؛ آزادگانی که هر یک امروز جایگاهی در جامعه دارند، اما دل‌هایشان هنوز در اردوگاه‌های بعثی با هم گره خورده است. سرکار خانم صفائی گلشن، مادر آزاده سرافراز علیرضا قربان‌زاده، میزبان این میهمانی بود. مادرانه‌ای که فارغ از ناتوانی جسمی، با جان و دل از یاران فرزندش پذیرایی کرد تا خاطره‌ای دیگر در دفتر روزهای پرشور آزادگان ثبت شود.

آزادگان از نقاط مختلف مشهد و شهرهای اطراف، با اشتیاق خود را به این مجلس رساندند؛ محفلی که نه‌تنها فرصتی برای دیدارهای صمیمانه، که بهانه‌ای برای شاد کردن دل مادری بود که همواره فرزندان آزاده‌اش را زیر پر و بال خود گرفته است.

وقتی یک مادر، اردوگاهی از آزادگان را در خانه‌اش جمع می‌کند 1

لحظاتی که به یاد ماند

این گردهمایی، فقط یک ضیافت ساده نبود؛ بلکه آمیخته‌ای از لحظات ناب معنوی، خاطرات ماندگار و یادآوری رشادت‌های دیروز بود:

قرائت دعای پرفیض کساء توسط حاج علی نمازی، عطری از معنویت به محفل بخشید.
اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت حجت‌الاسلام کمیلی، فرصتی برای تجدید عهد با پروردگار بود.
سفره افطار، نشانی از قناعت و برکت دوران اسارت را در دل‌ها زنده کرد.
دیدارها و گعده‌های صمیمانه، یادآور شب‌های اسارت و پیوندی که سال‌ها از استحکامش کاسته نشده است.
اجرای سرود حماسی «یار دبستانی من»، فضای اردوگاه را زنده کرد و دل‌ها را به سال‌های دور برد.

خاطراتی که فراموش نمی‌شوند

حاج عباس پارسایی، مسئول وقت "قاطع ۲ اردوگاه رمادی"، با بیانی کوتاه اما تأثیرگذار، خاطره‌ای تلخ از دوران اسارت را بازگو کرد: ماجرای کشیدن موهای ریشش با انبردست توسط مأمور بعثی. روایتی که برای لحظه‌ای سکوتی سنگین بر فضا حاکم کرد، اما در ادامه، او مفهوم والای «زندگی مؤمنانه» را برای آزادگان تبیین کرد:

"ما در دوران اسارت، آزادترین مردان بودیم؛ اما پس از آزادی، گرفتار زندگی روزمره شدیم..."

کلامی که دل‌های بسیاری را لرزاند و حقیقتی تلخ اما انکارناپذیر را یادآور شد.

وقتی یک مادر، اردوگاهی از آزادگان را در خانه‌اش جمع می‌کند

هدایایی از جنس معنویت

در پایان، میزبان این مجلس، هدیه‌ای متبرک دریافت کرد: تربت پاک سیدالشهدا (ع) و تسبیحی از سرزمین وحی، مزین به رشته‌هایی از پرده کعبه. اما زیباترین صحنه، زمانی رقم خورد که علیرضا قربان‌زاده به نشانه قدردانی و عشق، پای مادرش را بوسید.

این ضیافت، نه‌فقط یک دورهمی ساده، بلکه محفل دل‌هایی بود که در سال‌های اسارت، در تاریکی اردوگاه‌ها نور یکدیگر بودند و امروز، در خانه‌ای گرم، همچنان در کنار هم ایستاده‌اند.

رمضان آزادگان، داستانی است از صبر، عشق و ماندگاری یک پیوند ابدی...

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  

۱۵ اسفند ۱۴۰۳
کد خبر : ۱۰,۰۱۷

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید