سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!

مرغ، دایی و زبان آلمانی؛ خاطراتی ناب از موصل یک روایت شد

مرغ، دایی و زبان آلمانی؛ خاطراتی ناب از موصل یک روایت شد
نامه‌هایی به صلیب سرخ، پیام‌های رمزآلود برای خانواده‌ها و تلاش برای یادگیری؛ آزادگان با روایت‌های خود، بخشی از هویت ملی ایران را زنده نگه داشته‌اند.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، موسسه پیام آزادگان استان تهران با ثبت خاطرات آزادگان دفاع مقدس، سفری به تاریخ پر افتخار این قشر ایثارگر را ممکن ساخته است. در هفته جاری، گروهی از آزادگان اردوگاه موصل1 (معروف به موصل ۲ قدیم و موصل‌ بزرگه) شامل حسن تفرشی، نصرت‌الله رئیسی، مهدی خسروی، مسعود پرزیوند، علی فلاح رسولی، سیروس لطف‌پور نیازی و سادات سرابی، خاطراتی از روزهای سخت و پرمعنای اسارت خود را روایت کردند. مصاحبه با این آزادگان سرافراز چندین ساعت به طول انجامید و ما تنها قطره‌ای از آن را برای شما آورده‌ایم.

علی فلاح رسولی با اشاره به یکی از نامه‌هایی که به صلیب سرخ نوشت، ماجرای تصمیمی خاص در خانواده‌اش را بازگو کرد: «شش ماه از اسارت گذشته بود که صلیب سرخ برای بازدید آمد. در نامه‌ای نوشتم که وضعیت اردوگاه خراب است. وضعیت غذا هم خوب نیست و مرغ به ما نمی‌دهند. همین باعث شد که مادرم تا پایان اسارتم که هشت سال طول کشید، تصمیم بگیرد مرغ نخورد. او می‌خواست رنج ما را درک کند و با ما همدلی کند.»

حسن تفرشی نیز خاطره‌ای از کودکی پرشور خود و دعای مادرش تعریف کرد که با لحنی طنزآمیز به روایت درآورد: «من از کودکی بچه شلوغی بودم و مادرم همیشه می‌گفت: ان‌شاءالله اسیر بشوی که آرام بگیری! وقتی در اسارت بودم، در نامه‌ای به خانه نوشتم: مادر، دعایت مستجاب شد!»

علی فلاح رسولی خاطره‌ای از تدبیر و خلاقیت خود برای کسب خبر از وضعیت حضرت امام خمینی (ره) بازگو کرد: «می‌خواستم از احوال حضرت امام (ره) باخبر شوم، اما اجازه گفتن نام ایشان را نداشتیم. در نامه‌ای به خانواده نوشتم: از احوال دایی برایم بنویسید. خانواده در پاسخ نوشتند که او فوت کرده مگر خبر نداری؟ بار دیگر نوشتم: از اوضاع و احوال دایی برایم بنویسید. تا پایان اسارتم این رویه را ادامه دادم و خانواده هرگز متوجه منظور واقعی من نشدند.»

مهدی خسروی از استفاده‌ای خلاقانه از وقت‌های خالی اسارت برای یادگیری زبان گفت: «در اردوگاه فرصتی برای یادگیری زبان آلمانی پیش آمد. این کار به من کمک کرد که نه‌تنها خود را مشغول نگه دارم، بلکه امید و انگیزه‌ام را حفظ کنم.»

این خاطرات که با زبان ساده اما عمیق روایت شدند، نشان‌دهنده روحیه‌ای است که در دل سختی‌های بی‌پایان زنده می‌ماند. روایت‌هایی از ایثار، مقاومت و حتی شوخ‌طبعی که گاه تلخی اسارت را به فرصتی برای یادگیری و رشد تبدیل می‌کرد. این پروژه فرصتی است برای حفظ گنجینه‌ای از تاریخ شفاهی که پیام‌آور امید و استقامت برای نسل‌های آینده خواهد بود.

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۱ بهمن ۱۴۰۳
کد خبر : ۹,۹۶۶

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید