آزاده دفاع مقدس در مراسم عصر خاطره «الماسهای درخشان» به روایت لحظات دشوار اسارت، ایستادگی و مقاومت در عملیات کربلای ۵ پرداخت.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، موسسه پیام آزادگان استان تهران دومین عصر خاطره «الماسهای درخشان» را با حضور جمعی از آزادگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس برگزار کرد. این مراسم با هدف روایت خاطرات آزادگان عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ و انتقال ارزشهای ایثار و مقاومت به نسلهای آینده برگزار شد.
در این مراسم، سید هادی غنی، آزاده سرافراز دفاع مقدس، به بیان خاطراتی از دوران حضور خود در این عملیاتها پرداخت و گفت: «هم در عملیات کربلای ۴ و هم در کربلای ۵ حضور داشتم. در مرحله سوم و پنجم عملیات کربلای ۵ شرکت کردم. شب اول عملیات وقتی بالای خاکریز بودیم، تا صبح در سرمای شدید ماندیم. هنگام حرکت، احساس میکردیم زمین زیر پایمان بالا و پایین میشود و بعد متوجه شدیم که جنازههای عراقیها زیر پایمان هستند. برای استراحت گوشهای پیدا کردم و خوابیدم، اما وقتی بیدار شدم دیدم اطرافم غرق در خون همان پیکرها شده بود.»
وی با یادآوری صحنهای از شهادت یکی از همرزمانش افزود: «مجید نوایی، طلبهای بود که قبل از عملیات گفته بود: "تنها بخش باقیمانده از پیشبینی زندگیام شهادت در چنین مکانی است." نماز جماعت را به امامت او خواندیم. همان لحظه هواپیمای عراقیها بر فراز ما ظاهر شد و موشکی به سر او اصابت کرد و در دم به شهادت رسید.»
این آزاده دفاع مقدس با اشاره به مرحله سوم عملیات کربلای ۵ ادامه داد: «برای مرحله سوم، ما را به اردوگاه کوثر منتقل کردند تا برای عملیات آماده شویم. یکی از رزمندگان به نام عباس با شوخی گفت: "اگر عملیات موفق شود برای همه چای دودی درست میکنم." اما هنگام برداشتن کولهپشتیاش، دشمن او را به رگبار بست و شهید شد.»
وی از سختیهای محاصره در منطقه عملیاتی شلحه سخن گفت و بیان کرد: «وضعیت بسیار دشوار بود. علی رحیمی، یکی از همرزمانم، دستش سیاه شده بود. وقتی از او پرسیدم چرا دستش اینطور شده، گفت: "سید، ما در محاصرهایم." در آن لحظه یاد مادرم افتادم که همیشه دعا میکرد پسرش شهید شود اما اسیر نشود.»
سید هادی غنی با توصیف شرایط طاقتفرسای آن روزها افزود: «مجبور شدیم برای حفاظت از جانمان، با دست خالی در زمین سنگر بکنیم؛ چون نمیخواستیم قنداق تفنگهایمان که بیتالمال بود را برای این کار استفاده کنیم. از دستهایمان استفاده کردیم. از زیر ناخنهایمان خون جاری شد و شدت سرما هم بالا بود. با این وجود، سه شبانهروز مقاومت کردیم و حتی چند عراقی را اسیر کرده و همان اندک آبی که داشتیم، را با آنها تقسیم کردیم.»
وی در ادامه لحظه اسارت خود را اینگونه روایت کرد: «در نهایت وقتی تصمیم به عقبنشینی گرفتیم، با یکی از دوستانم به نام حجت در حال صحبت بودم که ناگهان تیر دشمن به او اصابت کرد و به شهادت رسید. بلافاصله انفجاری رخ داد که مرا نیز به زمین کوبید و در نهایت اسیر نیروهای عراقی شدم.»
این مراسم با حضور و روایتهای آزادگان و فرماندهان دفاع مقدس، از جمله سردار سیروس صابری (معاون فرمانده گردان عمار)، سردار محمد هادی (فرمانده گردان المهدی) و آزادگان سرافراز: علی یوسفی، قاسم زرینفر، احمد خنجری، فضلالله کیانی، مسعود ماهوتچی، حمیدرضا رضایی، حمید تاجدوزیان، سید هادی غنی، محمود شعبانی، مهرداد احمدی، محمد مجیدی، محمد سلطانی، محمد سلیمانی و محمدرضا کریمزاده برگزار شد.
دومین عصر خاطره «الماسهای درخشان» با هدف انتقال ارزشهای ایثار، مقاومت و بازگویی حماسههای آزادگان، توسط موسسه پیام آزادگان استان تهران برگزار شد.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com