سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
خاطرات آزاده جواد برادران توکلی؛

صدای پدر، لحظه‌ای باشکوه در پایان یک دوران تاریک

صدای پدر، لحظه‌ای باشکوه در پایان یک دوران تاریک
دل توی دلم نبود و وقتی ارتباط برقرار شد، پس از شنیدن چند صدای بوق، صدای پدرم را شنیدم که گفت: «بله، بفرمایید!» شنیدن صدای او پس از سال‌ها چنان شور و شوقی در من ایجاد کرد که بی‌اختیار گفتم: «منم جواد!»

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، استان خراسان رضوی، پس از ۶۶ ماه اسارت، وقتی به وطن بازگشتم و به تهران رسیدم، شماره تلفن پنج رقمی خانه‌ام در گوشه ذهنم مدام مرا وسوسه می‌کرد که با آن تماس بگیرم. این اشتیاق لحظه به لحظه در وجودم بیشتر می‌شد تا اینکه بالاخره چشمم به یک تلفن رایگان افتاد.

دل توی دلم نبود و وقتی ارتباط برقرار شد، پس از شنیدن چند صدای بوق، صدای پدرم را شنیدم که گفت: «بله، بفرمایید!» شنیدن صدای او پس از سال‌ها چنان شور و شوقی در من ایجاد کرد که بی‌اختیار گفتم: «منم جواد!» پدرم که هنوز در شوک بود، پرسید: «کدوم جواد؟» و من دوباره گفتم: «بابا، من جواد پسرت...»

در آن لحظه فریاد پدر را شنیدم که گفت: «جواد تویی؟» چند ثانیه بعد، مادرم گوشی را گرفت و با من همکلام شد. آن لحظات واقعاً باشکوه و بی‌نظیر بودند و هیچ خاطره‌ای به شیرینی آن تماس در زندگیم نداشته‌ام.

این‌ها بخشی از خاطرات و روایت‌های جذاب آقای جواد برادران توکلی، آزاده سرافراز است. او در جریان عملیات بدر به اسارت نیروهای بعثی درآمد و بیش از ۵ سال در اردوگاه‌های مختلف عراق دوران اسارت خود را سپری کرد.

آقای توکلی را می‌توان پرچمدار اسرای تبعیدی در اسارت دانست. او همواره در بزنگاه‌های خطرناک اسارت، در دفاع از ارزش‌ها و اعتقاداتش ایستادگی کرده است.

رد پای او در اعتصابات اردوگاه و همچنین عزاداری‌های دهه محرم مشخص است؛ دهه‌ای که ۹ شب آن با عزاداری سپری شد و شب آخر، آماج شکنجه‌های بعثی‌ها بود. او در کنار کسانی بود که تحت شکنجه‌های شدید، خود را سپر دیگران کرده و به آن‌ها کمک کردند تا آسیب کمتری ببینند.

آقای توکلی در نگاه بعثی‌ها، «دجال» به شمار می‌رفت و بیشتر از سایر اسرا در معرض شکنجه و قهر و غضب دشمن قرار داشت. خاطرات و گفتنی‌های او با همان شور و احساس ادامه پیدا کرد، تا اینکه اعترافی تلخ او را به سکوت واداشت: «هر وقت خاطرات اسارت را برای دیگران بازگو می‌کنم، بعدش مدتها دچار افسردگی می‌شوم... چون احساس می‌کنم اقبالی از سوی مخاطب برای شنیدنش نیست.»

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۲۸ مهر ۱۴۰۳
کد خبر : ۹,۸۱۹

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید