سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
سومین عصر خاطره الماس‌های درخشان؛

محمد شهسواری: در اسارت، اردوگاه را مانند یک کشور اداره می‌کردیم

محمد شهسواری: در اسارت، اردوگاه را مانند یک کشور اداره می‌کردیم
«ما اردوگاه را مانند یک کشور اداره می‌کردیم.» این جمله‌ای است از محمد شهسواری که در سومین ویژه‌برنامه «عصر خاطره الماس‌های درخشان»، از تلاش اسرا برای زنده نگه داشتن روحیه و ایستادگی در برابر دشمن سخن گفت.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، استان تهران؛ سومین ویژه‌برنامه «عصر خاطره الماس‌های درخشان»، هم‌زمان با دهه فجر انقلاب اسلامی، با حضور آزادگان سرافراز عملیات والفجر و دیگر اردوگاه‌ها برگزار شد. در این نشست، خاطراتی از مقاومت، ایمان و پایداری آزادگان در دوران اسارت روایت شد؛ روزهایی که نور انقلاب در دل اردوگاه‌های دشمن نیز شعله‌ور بود.

در این برنامه، جمعی از آزادگان سرافراز عملیات والفجر و دیگر اردوگاه‌ها، از جمله محمد شهسواری، نعمت حاجعلی، بیژن کیانی، ابوالفتح زنجانی، احمدعلی قورچی، محمدتقی ترابی، محمد اخگری، علی علیلی، ابوالقاسم تختی و سیداکبر حسینی، به روایت خاطراتی ماندگار و تأثیرگذار پرداختند. هر یک از این دلاوران، با بیان تجربه‌های منحصر‌به‌فرد خود از دوران اسارت، گوشه‌هایی از مقاومت، ایثار و فداکاری آزادگان را به تصویر کشیدند.

محمد شهسواری، آزاده سرافراز عملیات والفجر مقدماتی، از لحظات تلخ و پرغرور آن روزها چنین گفت: «در عملیات والفجر مقدماتی توسط نیروهای عراقی به اسارت درآمدم. شب بیست‌ویکم به منطقه عملیاتی اعزام شدیم؛ پیاده‌نظام لشکر حضرت رسول (ص) بودیم. منطقه را به‌خوبی نمی‌شناختیم و زمانی که رسیدیم، از نیمه‌شب گذشته بود. در دل تاریکی، صدای مجروحانی را می‌شنیدیم که در میدان مین گرفتار شده بودند. برخی زنده بودند، اما نمی‌توانستیم کمکی کنیم. درگیری شدید بود، فرمانده گروهان ما تیر خورد و عقب‌نشینی کرد. عراقی‌ها در کمین بودند و ما را هدف قرار دادند. بیشتر نیروهای ما در آن کانال شهید شدند و عده‌ای نیز به اسارت درآمدیم.

وی در ادامه به یکی از تلخ‌ترین و غرورآفرین‌ترین خاطرات دوران اسارت اشاره کرد و گفت: «در جیب‌هایمان هرچه بود، دور انداختیم، اما یکی از عراقی‌ها عکس امام را پیدا کرد و از ما خواست به آن توهین کنیم. ما امام را تجلی خدا می‌دیدیم و چنین کاری ممکن نبود. در این میان، یک نوجوان رزمنده که کم‌سن‌تر از بقیه بود، با چشمانی اشک‌بار، عکس امام را بوسید. همین باعث شد عراقی‌ها از شدت عصبانیت او را وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار دهند.»

شهسواری درباره سختی‌های دوران اسارت چنین ادامه داد: «در بهمن‌ماه اسیر شدیم و عراقی‌ها در عید، پس از شکنجه‌های متعدد، برخی از بچه‌ها را از ما جدا کردند. مدتی بعد، دوباره بازگشتند و این‌بار ما را به‌شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. ضربات کابل و مشت‌های آن‌ها باعث شد بسیاری از ما به‌شدت مجروح شویم. آن‌ها مسئول آسایشگاه ما را نیز به‌شدت شکنجه کردند.»

اما در میان تمام این فشارها، اسرا تلاش می‌کردند روحیه خود را حفظ کنند و با برگزاری برنامه‌های مختلف، امید را زنده نگه دارند. شهسواری در این‌باره گفت: «در مناسبت‌های مختلف، ازجمله دهه فجر و هفته دفاع مقدس، برنامه‌های متنوعی برگزار می‌کردیم. در اسارت، اردوگاه را مانند یک کشور اداره می‌کردیم. مسابقات ورزشی مثل کشتی و حتی مسابقات سنتی برگزار می‌شد. در کنار آن، فعالیت‌های فرهنگی از جمله شعرخوانی، خطاطی با سبک نستعلیق و نسخ، و نمایش‌های رزمی نیز اجرا می‌کردیم. این برنامه‌ها باعث می‌شد برای لحظاتی سختی‌ها را فراموش کنیم و روحیه خود را بالا نگه داریم. به نظر من، آنچه در اسارت انجام می‌دادیم، در ایران کمتر مورد توجه قرار می‌گرفت.»

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
کد خبر : ۹,۹۸۹

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید