سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!
ویژه برنامه دومین عصر خاطره الماس‌های درخشان؛

عهدنامه‌ای که با خون امضا شد؛ روایت حمید تاجدوزیان از کربلای ۴

عهدنامه‌ای که با خون امضا شد؛ روایت حمید تاجدوزیان از کربلای ۴
حمید تاجدوزیان، آزاده دوران دفاع مقدس، در دومین عصر خاطره «الماس‌های درخشان» از رشادت‌ها، اسارت و مقاومت رزمندگان در عملیات کربلای ۴ سخن گفت.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، موسسه پیام آزادگان استان تهران، دومین برنامه عصر خاطره «الماس‌های درخشان» را با حضور جمعی از فرماندهان، آزادگان و رزمندگان دفاع مقدس برگزار کرد. این مراسم فرصتی بود تا خاطرات آزادگان عملیات‌های کربلای ۴ و ۵، از روزهای پرحماسه جنگ و اسارت بازگو شود و نسل‌های امروز با ایثار و فداکاری‌های رزمندگان آشنا شوند.

حمید تاجدوزیان، از آزادگان دوران دفاع مقدس، در این مراسم به روایت اتفاقات عملیات کربلای ۴ پرداخت و از لحظه‌ای ماندگار در شب پیش از عملیات سخن گفت: «ما در گردان ۵۵ بودیم و چند ماهی در خرمشهر مستقر بودیم. شب قبل از عملیات، موضوعی به نام عهدنامه خونین مطرح شد. شهید عباس نوریان، از فرماندهان تیپ، پارچه‌ای سفید آورد و گفت هر کس می‌خواهد به شهدا تعهد دهد، با خون خود این پارچه را امضا کند. این پارچه نشانه‌ای از هم‌پیمانی رزمندگان با شهدا بود. افراد بسیاری این عهدنامه را با خون خود امضا کردند و من نفر یازدهمی بودم که نامم را روی آن نوشتم. این پارچه اکنون در مرکز حفظ آثار دفاع مقدس استان همدان نگهداری می‌شود.»

وی با اشاره به فضای معنوی حاکم بر گردان گفت: «شب عملیات، چهارم دی‌ماه ۱۳۶۵، حس عجیبی بین رزمندگان موج می‌زد. ما که پیش‌تر تجربه حضور در آن مناطق را داشتیم، متوجه تغییر رفتار دشمن شده بودیم، اما این موضوع مانع حضور در عملیات نشد. وقتی در قایق نشستیم و آماده عبور از اروند شدیم، هر کس در افکار خود غرق بود. ستاره‌ها را نگاه می‌کردم و در ذهنم تجسم می‌کردم که چه سرنوشتی پیش روی ماست.»

تاجدوزیان با اشاره به رفتار شوخ‌طبعانه شهید تقی گودرزی گفت: «تقی گودرزی که از رزمندگان ارتش بود، با شوخ‌طبعی خاصی به هر یک از ما چیزی می‌گفت. به یکی می‌گفت شهید می‌شوی، به دیگری مجروح، و به من گفت: تو اسیر می‌شوی! این حرف او باعث ناراحتی من شد، چون فکر می‌کردم شهادت افتخار بیشتری دارد.»

شرح لحظات نبرد

او ادامه داد: «قایق ما به گل نشست و همه روی کف قایق دراز کشیدیم تا از تیررس دشمن در امان بمانیم. در این شرایط، حاج ستاری که فردی شجاع بود، برخلاف جو حاکم، آرامش خود را حفظ کرد و با صلابت کامل، قایق را از وضعیت خارج کرد. غواص‌هایی که جلوتر از ما رفته بودند، همگی شهید شده بودند و پیکر آن‌ها روی سیم‌های خاردار نقش بسته بود.»

وی لحظه زخمی شدن خود را چنین توصیف کرد: «وارد کانال و سنگری شدیم که دشمن از پیش ساخته بود. زمانی که می‌خواستم پشت سنگر پناه بگیرم، یک آرپی‌جی به پایم اصابت کرد. تعادلم را از دست دادم و بر زمین افتادم. چشمم دیگر جایی را نمی‌دید و درد شدیدی داشتم.»

لحظه شهادت همرزمان و اوج نبرد

«اذان صبح که شد، صدای اذان از خاک ایران بلند شد و نماز صبح را خواندیم. قرار شد به عقب برگردیم. به یکی از همرزمانم، فرهاد، گفتم: من جلوتر می‌روم، تو پشت سرم بیا. اما وقتی جلو رفتم و صدایش زدم، دیگر پاسخی نیامد. با شنیدن صدای بی‌سیم متوجه شدم که فرهاد شهید شده است. تلاش کردم پیکر او را بازگردانم، اما حجم آتش دشمن اجازه نمی‌داد.»

لحظه اسارت

«حاج ستار و تعدادی دیگر خود را به آب انداختند تا به عقب بازگردند. برخی شهید و برخی اسیر شدند. من آخرین نفر بودم که در آن شرایط باقی ماندم. برای اینکه تجهیزات به دست دشمن نیفتد، قطب‌نما، بی‌سیم و کلت خود را به آب انداختم. تصمیم گرفتم مسیر دیگری را برای بازگشت انتخاب کنم، اما دشمن به من نزدیک شد. اسیر شدم و پس از آن، روزهای دشوار اسارت آغاز شد.»

این مراسم با حضور جمعی از فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس برگزار شد، از جمله: سردار سیروس صابری (معاون فرمانده گردان عمار)، سردار محمد هادی (فرمانده گردان المهدی)، و آزادگان: علی یوسفی، قاسم زرین‌فر، احمد خنجری، فضل‌الله کیانی، مسعود ماهوتچی، حمیدرضا رضایی، حمید تاجدوزیان، سید هادی غنی، محمود شعبانی، مهرداد احمدی، محمد مجیدی، محمد سلطانی، محمد سلیمانی و محمدرضا کریم‌زاده.

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۱۸ دی ۱۴۰۳
کد خبر : ۹,۹۴۷

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید