سردار محمد هادی در دومین عصر خاطره «الماسهای درخشان»، با روایت خاطراتی از عملیات کربلای ۴ و ۵، یاد رشادتهای رزمندگان را زنده کرد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، سالها از عملیاتهای حماسی کربلای ۴ و ۵ گذشته است، اما خاطرات آن ایام پرشور و رشادتهای رزمندگان همچنان الهامبخش و زندهاند. موسسه پیام آزادگان استان تهران در دومین عصر خاطره «الماسهای درخشان» با حضور آزادگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس، صحنههایی ماندگار از مقاومت و ایثار رزمندگان را بازگو کرد.
سردار محمد هادی، فرمانده گردان المهدی، در این مراسم با ذکر خاطراتی از عملیات کربلای ۴ و ۵، لحظات فراموشنشدنی آن دوران را روایت کرد: «عملیات کربلای ۴ به گردان المهدی واگذار شده بود. شبانه تمامی نیروها را با کامیونهایی که با عنوان "اهدایی امت حزبالله" مشخص شده بودند، به خرمشهر منتقل کردیم. ما اولین گردان خطشکن بودیم و باید با قایق از عرض رودخانه اروند عبور میکردیم. همه رزمندگان را در ساختمانهای مسکونی خرمشهر مستقر کردیم و تأکید شد که تا اسکله پیشروی نکنند. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه بچهها به آنها نگفتیم که عملیات لو رفته است. تصمیم گرفتیم بهجای عبور از اسکله، نیروها را ۱۲ کیلومتر پیاده ببریم که این تصمیم باعث نجات جان بسیاری شد؛ چراکه فردای آن روز، گزارشهایی از حملات شیمیایی سنگین در منطقه مخابره شد.»
وی با اشاره به شرایط پیچیده عملیات کربلای ۵ افزود: «در این عملیات به ما ابلاغ شد که رأس ساعت ۱۲ شب به خط بزنیم، اما این اقدام تا ساعت ۵ صبح به تأخیر افتاد. برای حفظ روحیه رزمندگان، به یکی از رزمندهای لات مسلک به نام جلال که گذشتهای متفاوت داشت و با توسل به امام حسین (ع) متحول شده بود، مأموریتی ویژه سپردم. او را فراخواندم و با لحن خودمانی گفتم: "جلال حالا وقتشه بری اون عشقبازیهای لاتی رو انجام بدی!" ابتدا مقاومت کرد، اما وقتی قبول کرد، با شور و حرارت شروع به تهییج نیروها کرد. بچهها که ابتدا همراهی نمیکردند، با دستور من او را همراهی کردند و فضای جبهه مملو از روحیه و نشاط شد.»
سردار هادی ادامه داد: «در اوج آن شور و حال معنوی، نماز صبح اقامه شد و مأموریت ما که عبور از خاکریزی به ارتفاع ۵ تا ۶ متر بود، ساعت ۱۲ ظهر آغاز شد. شبها حمله به دشمن آسانتر بود، چرا که دیده نمیشدیم، اما در روز دشمن دید کاملی داشت. گروه ضربت ما مجهز به آرپیجی بود، اما دشمن آتش سنگینی ایجاد کرد و بسیاری از اعضای گروه ضربت ما شهید شدند.»
وی با ذکر خاطرهای از نوجوان ۱۳ سالهای به نام بهزاد عبدالکریمی افزود: «بهزاد یک نوجوان شجاع بود که کلاه آهنی بزرگش روی سرش بود و به قدری سایزش بزرگ بود که سرش به سختی دیده میشد. او به من گفت: "اجازه میدهید آرپیجی مسعود را که شهید شده، بردارم؟" با اینکه وظیفهاش امدادرسانی بود، اصرار داشت و گفت قبلاً یکبار شلیک کرده است. با اکراه اجازه دادم و او آرپیجی را که برایش بسیار سنگین بود، برداشت و با ذکر یا زهرا (س) شلیک کرد و تانکی را که موجب تلفات سنگین ما شده بود، منهدم کرد. لحظهای بعد که برگشتم، دیدم که بهزاد دستش قطع شده و بر زمین افتاده است...»
این مراسم با حضور جمعی از فرماندهان، آزادگان و رزمندگان دفاع مقدس برگزار شد، از جمله: سردار سیروس صابری (معاون فرمانده گردان عمار)، سردار محمد هادی (فرمانده گردان المهدی)، آزادگان: علی یوسفی، قاسم زرینفر، احمد خنجری، فضلالله کیانی، مسعود ماهوتچی، حمیدرضا رضایی، حمید تاجدوزیان، سید هادی غنی، محمود شعبانی، مهرداد احمدی، محمد مجیدی، محمد سلطانی، محمد سلیمانی، و محمدرضا کریمزاده.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com