در ادامه پروژه ثبت و ضبط خاطرات آزادگان در موسسه پیام آزادگان، اینبار اسرای اردوگاه «تکریت ۱۵» گوشههایی از رنجها و مقاومتهای خود را بازگو کردند، خاطراتی ناگفته که فراتر از تصور است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، موسسه پیام آزادگان استان تهران، در ادامه پروژه ثبت و ضبط خاطرات آزادگان دفاع مقدس، میزبان آزادگان اردوگاه «تکریت ۱۵» بود. فرصتی برای بازخوانی شجاعتها، رنجها و مقاومتهای آزادگان در برابر ظلم و ستم دشمنان.
در این نشست، آزادگان سرافراز علیاحمد یحیوی، محمد استیری (معصومی)، علیاکبر افتخاری و عادل ورقایی، خاطراتی فراموشنشدنی از دوران اسارت خود را روایت کردند. داستانهایی که هر یک پردهای از سختیهای دوران جنگ و اسارت را کنار میزند و زوایای تازهای از روحیه ایثار و استقامت این قهرمانان را به نمایش میگذارد.
روایتهایی از صبر و ایستادگی
علیاحمد یحیوی، از ماجرای ایستادگی یک جانباز در برابر نگهبان عراقی گفت:
«اسیری که جانباز بود با اینکه از ناحیه ران مجروح بود، ایستاده نماز میخواند. یک شب، نگهبان عراقی وارد شد و گفت بخواب. بیتوجه به او، به نماز ادامه داد. نگهبان به داخل آمد، و او را سیلی زد و به زمین انداخت. اما دوباره بلند شد و نمازش را ادامه داد.»
یحیوی همچنین از خاطرهای دیگر یاد کرد:
«روزی ۱۲ عدد گلابی به هر آسایشگاه رسید. تعداد گلابیها حتی به یک عدد برای هر گروه هم نمیرسید. تصمیم گرفتیم همه گلابیها را به یک نفر بدهیم. یکی از بچهها که بسیار قویهیکل بود، جلوی همه ما گلابیها را خورد و لذت برد. این تصمیم جمعی حس همبستگی عمیقی میان ما ایجاد کرد.»
شجاعتی فراتر از تصور
محمد معصومی، دیگر آزاده سرافراز، از خاطرات تلخی روایت کرد:
«یکی از نگهبانان عراقی با انبردست به سراغ ما میآمد و میپرسید "حرس خمینی؟" ما معنای این کلمه را نمیدانستیم و پاسخ مثبت میدادیم. او سبیل ما را با انبردست میکشید و ما را شکنجه میکرد.»
معصومی همچنین داستانی از تلاش برای فرار را بازگو کرد:
«یک بار زیر کامیون حمل مدفوع مخفی شدم و از اردوگاه فرار کردم. اما در زمان آمارگیری متوجه غیبت من شدند و مرا گرفتند. آنها به سختترین شکل ممکن مرا شکنجه کردند و کل اردوگاه را تحت تنبیه قرار دادند.»
ایستادگی در فضای پلیسی
یحیوی خاطره از احمد شوش(نام اردوگاهی) در چهلم امام خمینی (ره) گفت:
«فضای اردوگاه کاملاً پلیسی بود و عزاداری ممنوع. هیچکس جرأت نداشت این سکوت رعبآور را بشکند. اما احمد که فردی لات مسلک و همه بدنش خالکوبی بود با صدای بلند گفت "شادی روح خمینی صلوات!" این جمله فضا را شکست و بچهها شروع به عزاداری و نوحهسرایی کردند.»
اعتراض در برابر ظلم
یحیوی همچنین خاطره ای دیگر از مرحوم حسین کارخانهای، بسیجی نوجوان اهل کرمانشاه، را روایت کرد:
«عراقیها حسین را به دلیل مهارت فنی و لولهکشی تحسین میکردند و در قبالش به او غذا و سیگار میدادند. او همه این موارد را بین بچهها تقسیم میکرد. یک روز از شدت ظلم به اسرا به نگهبان عراقی گفت "عامل این همه ظلم صدام کافر است." این جمله باعث شد تمام اردوگاه تنبیه شود.»
ظلم در برابر انسانیت
علیاکبر افتخاری نیز از صحنههایی هولناک در اردوگاه تکریت ۱۵ گفت:
«زمان مذاکرات ایران و عراق وقتی به نتیجه نمیرسیدند، عراقیها مرا صدا میزدند و شروع به زدن میکردند. هر بار میگفتم این مذاکرات چه ربطی به من دارد؟ اما آنها بیرحمانه مرا متهم به ناکامی مذاکرات میکردند و کتک میزدند.»
روایتی برای نسلها
پروژه ثبت خاطرات آزادگان بار دیگر نشان داد که مقاومت اسرا در اردوگاههای عراق، نهتنها نمایشگر شجاعت فردی، بلکه الگویی برای تمام نسلها است. این خاطرات، سندی جاودان از روحیه ایثار و پایداری است که ارزشهای والای انسانی و انقلابی را در برابر ظلم به تصویر میکشد.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com