طریق القدس و سپس فتحالمبین از عملیاتهای مهمی بود که نتیجه روحیه مثبت پس از پیروزی در شکستن حصر آبادان بود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، سال ۱۳۶۰ سالی پرحادثه بود؛ برکناری ابوالحسن بنیصدر، ورود سازمان مجاهدین به فاز جنگ مسلحانه، قضیه عملیات مسلحانه آمل،
انفجارهای هفتم تیر و هشتم شهریور و الی آخر. اما در این سال اتفاقات
مهمی نیز در جبهه جنگ رخ دادند. سپاه پاسداران تا سال ۱۳۶۰ هنوز گسترش پیدا
نکرده بود حتی متشکل از تعدادی تیپ بود و لشکر نداشت. بنابرین نقش عمده
برنامهریزی و اجرای عملیاتهای دو سال ابتدایی جنگ ایران و عراق بر عهده
ارتش بود.
ارتش ایران در این سال دو عملیات تهاجمی
گسترده ثامن الائمه و طریق القدس را اجرا کرد که منجر به آزادسازی بسیاری
از مناطق اشغالی جنوب کشور شد. همچنین برنامهریزی دقیق و گستردهای برای
انجام عملیات بعدی، عملیات فتحالمبین صورت گرفت که اجرای آن دقیقا از
نخستین روز سال ۱۳۶۱ آغاز شد و ایران پس از هفت روز به پیروزی رسید. دولت
عراق پس از اجرای هر یک از این عملیاتها در موضع ضعف قرار گرفت و پیشنهاد
مذاکره و صلح داد.
جزییات عملیات طریق القدس
عملیات طریق القدس در آذرماه سال ۱۳۶۰ که
به مدت ۸ روز در مناطق دشت آزادگان، بستان و سوسنگرد انجام شد. عملیات طریق
القدس نتیجه روحیه مثبت پس از پیروزی در شکستن حصر آبادان بود.
ارتش عراق در سه قسمت از استان خوزستان مستقر شده بود. «غرب کارون» یعنی خرمشهر، «غرب کرخه» که اندیمشک و شوش را شامل میشد و «دشت آزادگان» که از چزابه تا هویزه را در بر میگرفت.
عبور از همه این مناطق در گرو عبور از
رودخانه بود که کاری دشوار بود. راه چزابه نیز راهی صعبالعبور بود (به
خاطر وجود شن نرم) که ارتش و نیروهای زرهی نمیتوانستد از آن عبور کنند؛
بنابراین اجرای عملیات به نظر غیر ممکن میآمد، اما با ابتکار نیروهای
جهاد سازندگی و ارتش ممکن شد.
جهاد سازندگی و ارتش با کار شبانهوزی ۹
کیلومتر جاده در زمینهای شنی و رملی ساختند و امکان پیشروی نیروها را
فراهم کردند؛ امری که موجب شگفتی و غافلگیری عراقیها شد. فرماندهان ارتش
عراق بر اساس اطلاعاتشان عملیات ایران را حدس زده بود و از سه روز قبل از
آغاز عملیات نیروهایشان در حال آمادهباش بودند. البته شب عملیات باران آمد
و آنها حالت آمادهباش را لغو کردند و وقتی ایرانیها در باران عملیاتشان
را آغاز کردند دوباره غافلگیر شدند.
نیروهای ایرانی از دو محور به بعثیها
حمله کرد؛ محور شمالی که چزابه بود و محور جنوبی که شامل شهر بستان میشد.
رزمندگان در نبرد تن به تن توپخانه عراقیها را تسخیر کردند و ارتش عراق از
منطقه عقب نشست. ایرانیها شهر بستان را پس گرفتند که نخستین شهر از
شهرهای ایران بود که آزاد میشد. همین آزادی باعث شادی بسیار مردم و بالا
رفتن روحیه ارتش ایران شد. همچنین در محور دیگر نبرد به نفع ایرانیها تمام
شد و با تصرف تنگه چزابه راه برای دسترسی به هورالهویزه هموار شد.
فرماندهان
عراقی پیروزی ایران و شکست نیروهایشان را نتیجه حمله موجی نیروهای پرشمار
میدانستند. «رعد مجید الحمدانی» آخرین فرمانده گارد ریاست جمهوری عراق،
سالها پس از اتمام جنگ دلیل موفقیت عملیاتهای ایران را چنین عنوان
میکند: «عملیاتهای ایران بدون ابتکار و با هجوم نیروی انسانی انجام
میشد.»
صدام حسین پس از این شکست تلاش کرد ژست پیشین خود را حفظ کند. وی پیش از ضد
حمله ارتش عراق با عبای عربی در میان ارتش حاضر شد و سخنرانی کرد که به
گفته تحلیلگران با این کار میخواست شبیه به آیتالله خمینی رفتار کند.
همچنین با تقلید از آنچه در ایران رخ داده بود نیروهای مردمی (جیش الشعبی)
را به جبهه فراخواند تا الگویی مانند آنچه در ایران رخ داده بود، اجرا
کند.
اما عملیات طریق القدس با وجود موفقیتآمیز بودنش از منظر
فرماندهان ردهبالا، عملیاتی بسیار پر تلفات بود. تعداد شهدا نسبت به
عملیاتهای قبلی بسیار بیشتر بود. جعفر شیرعلینیا در کتاب تاریج جنگ
درباره این عملیات مینویسد: «فرماندهان میگفتند قبلا در محور حداکثر
پانزده شهید داشتیم، در عملیات بستان در برخی محورها دویست شهید هم دادیم.
فرماندهان میگفتند ما نمیتوانیم مسئولیت خون شهدا را به عهده بگیریم.»
۲۶دی سال ۶۰ برخی فرماندهان با فرمانده کل
سپاه به تهران آمدند تا نگرانیشان را با امام در میان بگذارند. محسن رضایی
دغدغه فرماندهان را برای امام گفت و امام خمینی به آنها گفت: «نظام الهى
مقرر کرده شما براى خدمت به اسلام انتخاب شوید و این پیش خدا ثبت است و
ملائکهاللّه و خداوند پشتیبان شماست و دلتان قوى باشد... شما روى تدبیر و
فکر عمل کنید، دیگر نه از کشتن بترسید و نه از کشته شدن. (صحیفه امام، ج۱۵،
ص۴۹۶)»
حمایت امام از فضای جبهه در آن سالها باعث
شد تلفات نیروهای ایرانی که چیزی حدود سه برابر عراقیها بود مورد توجه
قرار نگیرد و در چنین شرایطی عملیات بزرگ بعدی در فروردین ماه سال ۱۳۶۱
انجام شد.
عملیات بعدی فتحالمبین بود که در چهار مرحله انجام میشد
و هر کدام از آنها یک عملیات مجزا محسوب میشدند. مرحله اول و دوم عملیات
بهشدت سخت و پیچیده بود و در مرحله سوم و چهارم موفقیتها بسیار زیاد.
قبل از آغاز عملیات، ارتش عراق به دو محور
از چهار محور عملیاتی ایران حمله کرد و این مسئله برخی از فرماندهان ایرانی
را برای اجرای عملیات به تردید انداخت اما جالب اینجاست که محسن رضایی
برای رفع تردید خود به استخاره متوسل شد.
سرهنگ صیاد شیرازی ماجرای این استخاره را
چنین روایت کرده است: «صبح روز اول عید سال ۱۳۶۱، محسن رضایی با هواپیمای
جنگی به تهران آمد و نگرانیهای فرماندهان را به امام گفت و از او خواست
برای آنها استخاره کند. امام پرسید کاملا در شک و تردید هستید؟ رضایی گفت
قدری مساله برایمان مبهم شده است. البته میدانیم هر چه زودتر عمل کنیم
دشمن خسارت بیشتری میبیند. گذشت زمان به ضرر ماست. امام گفت شما تصمیم
قطعی بگیرید تا کاملا در شک و دودلی نباشید نمیتوان استخاره کرد. اگر
بخواهید میتوانید برای طلب خیر از خداوند به قرآن مراجعه کنید.»
هاشمی رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات خود در
روزنوشت ۲۹ اسفند ۱۳۶۰ مینویسد: «محسن رضایی مشورت داشت که از محورهای
دیگر حمله کنیم، پذیرفتیم. امام را هم زیارت کرد. استخاره میخواست. حضرت
امام گفتند مورد استخاره نیست، به امید خدا با معیارهای عقلانی عمل کنید.»
البته این تنها مورد از توسل محسن رضایی به استخاره برای انجام عملیات نظامی نبود. در کتاب یادداشتهای روزانه شهید حسن باقری
«یادداشت روز اول مرداد ۱۳۶۱» که در میانه عملیات رمضان نوشته شده
میخوانیم: «به برادر محسن (رضایی) و سرهنگ (علی صیاد) شیرازی اطلاع دادیم،
آمدند در جلسه شرکت کردند. مطالب را گوش کردند. برادر محسن (رضایی) گفت من
احتمال قوی میدهم که محورهای بالا به بنبست برخورد کنند و نسبت به
عملکرد اینجا حسرت بخوریم و استخاره هم کردیم، این آیه آمد که خداوند
میفرماید ما به کافران مهلت نمیدهیم و بهشت را پیش روی مؤمنان قرار
دادیم. قرار شد بروند و عمل کنند.» و در یادداشت روز بعد حسن باقری
میخوانیم: «عملیات شب گذشته انجام شد که ناموفق ماند. هر دو تیپ برگشتند
سرجای اولشان.»
همانطور که جعفر شیرعلینیا نوشته است،
استخاره در دنیای سیاست ایران سابقهای طولانی دارد و کار رضایی چندان هم
بیسابقه نبوده است. از میرزا کوچک خان جنگلی گرفته تا پادشاهانی مانند
محمدعلی شاه که عزل و نصبها و بهتوپبستن مجلس را نیز به مدد استخاره
انجام میداد، تا اسدالله علم یار نزدیک محمدرضاشاه پهلوی.
عملیات فتحالمبین حاصل کار دقیق وگسترده
شناسایی بود که از آبان سال ۱۳۶۰ آغاز شده بود. این عملیات که با دقت بسیار
طراحی شد نهایتا در دوم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ اجرا شد و پس از ۷ روز نبرد
سنگین با پیروزی قاطع نیروهای ایرانی و عقبنشینی نیروهای عراق از
سرزمینهای اشغالشده، به پایان رسید.
پس از پیروزی در عملیات فتح المبین ۲۵۰۰
کیلومتر از خاکهای ایران آزاد شد و راه برای فتح خرمشهر باز شد. در فتح
المبین با وجود هوشیاری ارتش عراق، ایرانیها در زمینی بزرگ به پیروزی
رسیدند بعد از این عملیات عراقیها برای نخستین بار در جنگ در مرزهایشان
موانع مختلفی ایجاد کردند تا از خاک خودشان برابر حمله ایران دفاع کنند.
صدام میگفت هدف ایرانیها از عملیات فتح
المبین رسیدن به استان العماره بوده است و ما اکنون هدفی جز دفاع از خاک
خودمان نداریم. مسئولان ایرانی هم از سقوط صدام میگفتند و یکی از سوالهای
ثابت مصاحبههای خبریشان پرسش از ورودشان به خاک عراق بود و آنها پاسخ
میگفتند طمعی به خاک عراق ندارند، اما اگر ضرورت تنبیه متجاوز و سقوط صدام
ایجاب کند این گزینه را هم بررسی خواهند کرد.
جالب اینجاست که در زمان اجرای عملیات
فتحالمبین، صدام حسین در مناطق جنگی بود و نزدیک بود به اسارت نیروهای
ایرانی بیفتد. «ژنرال حسین کامل مجید» وزیر صنعت و صنایع نظامی سابق رژیم
بعث و داماد صدام، پس از فرار به اردن در زمستان سال ۱۳۷۴ در مصاحبهای
ماجرا را اینگونه توضیح داد: «در عملیات شوش - دزفول (فتح مبین) هنگامیکه
نیروهای ایران در منطقۀ سپاه چهارم عراق پیشروی کردند، واحدهای پشتیبانی
این سپاه رزمی نیز از بین رفت و چیزی نمانده بود که صدام و همراهان او-که
من هم جزو آنها بودم- به اسارت نیروهای ایرانی درآیند. در آن لحظات، رنگ
از چهره صدام پریده و بسیار نگران بود. صدام به ما نگاه کرد و گفت: «از شما
میخواهم درصورتیکه اسیر شدیم، من و خودتان را بکشید.»
صدام حسین پس از موفقیت عملیات فتحالمبین
کوشید بر شکستهای نیروهای خود سرپوش بگذارد و برای توجیه شکست خود خطاب
به لشکر چهارم نیروی زمینی ارتش عراق این جملات مضحک را گفت: «امیدوارم که
عقبنشینی و ترک داوطلبانه این مناطق که به دلیل ضرورت ایجاد مواضع دفاعی و
عقبه که بر ما تحمیل شده است، برای شما تلخ و ناگوار نباشد. ما هرگز به
شما نگفتیم که این مناطق را به عنوان بخشی از خاک عراق حفظ کنید.»
دولتمردان عراق نیز به صرافت جلوگیری از
حملات آینده نیروهای ایرانی افتادند. «طاها یاسین رمضان» معاون نخست وزیر
و یکی از نزدیکترین دوستان صدام اعلام کرد عراق آماده عقبنشینی مرحلهای
به شرط ظاهر شدن علائم مثبت از گفتگوهای دو طرفه و یا با طرف ثالث و حتی
پیش از پایان گفتوگوهاست.
دو ماه بعد صدام خودش شرایط عراق را برای
صلح تعدیل کرد و اعلام کرد آماده است از خاک ایران عقب بنشیند به شرط آن که
به او تضمین کافی دهند که عقبنشینی منجر میشود به گفتگوهای صلح خواهد
شد. اما با وجود اینکه عملیاتهای ایران دستاورد زیادی داشتند، هنوز خرمشهر
در اشغال ارتش عراق بود و مردم ایران یکپارچه در انتظار آزادی خرمشهر
بودند. در چنین شرایطی عملیاتهای بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر در
اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ انجام شد و فضا کاملا به نفع ایران تغییر کرد.
انتهای پیام/
یا رَبِّ الْعالَمِین