در ایام شهادت حضرت امام باقر(ع) به تحلیل و تفسیر سزده خصیصه آن حضرت می پردازیم.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، هرچند
به دلیل کلامی و دلیل نقلی، ائمه معصومین علیهم السلام بالذات، در آنچه
مربوط به مقام امامت می شود مشترکند و در (عصمت، علم غیب، ولایت تکوینی،
ولایت تشریعی، مقام امامت) تفاوتی بین ذوات معصومین علیهم السلام نیست؛
ولی بالعرض و به حسب موقعیت ها، هر یک از امامان خصوصیت ویژه ای دارند که
امام قبلی و امام بعدی آن را ندارد. از همین رو سیزده خصوصیت که برخی ویژه
آن حضرت است، امامان دیگر ندارند. و برخی دیگر مشترک بین امام باقر و سایر
ائمه علیهم السلام است، در هفتم ذی حجه که مقارن با سالروز شهادت آن حضرت
است به تحلیل و تفسیر این خصایص می پردازیم:
یکم -(پیشگویی تولد 50 سال قبل ازتولد)
نخستین
ویژگی امام باقر علیه السلام (پیشگویی ولادتش) توسط رسول الله صلی الله
علیه و آله، پنجاه سال قبل از تولد است. چراکه در روایت آمده است:
پیامبر به جابربن عبدالله انصاری فرمودند:
((اِنّکَ
سَتَدْرِکُ یا جابِرُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بیتی اِسْمُهُ اِسْمِی وَ
شمائِلُهُ شَمائِلی، یَبْقَرُ الْعِلْمَ بَقراً فَاِذا لَقِیتُهُ فَأقْرأهُ
عَنِی السّلام:بدرستی که تو بزودی مردی از اهل بیت مرا درک می کنی که او
هم نام من هم سیمای من و شکافنده علم است هر وقت او را ملاقات کردی سلام
مرا به او برسان))
از همین روست که امام باقر علیه السلام می فرمایند:
((روز
جابر بن عبدالله انصاری را دیدم و به او سلام دادم. او سلامم را پاسخ گفت و
سپس به من گفت: تو کیستی؟ (در این هنگام، جابر بینایی خود از دست داده
بود) گفتم: محمد بن علی بن حسین. گفت: پسرم به من نزدیک شو.وقتی نزدیک شدم،
دستم را بوسید و سپس خم شد که پایم را ببوسد ولی مانع این کارش شدم.سپس
جابر گفت: همانا رسول خدا(ص) به تو سلام میرساند.پس گفتم: و بر رسول خدا
باد سلام و رحمت و برکات خدا. ولی چگونه ای جابر؟گفت: روزی با او [یعنی با
پیامبر] بودم که به من گفت: ای جابر! امید است که تو باقی بمانی تا اینکه
مردی از فرزندان مرا ببینی که به او محمد بن علی بن حسین گفته میشود و
خدا به او نور و حکمت میبخشد. پس، از سوی من به او سلام برسان"(مفید،
الارشاد، ص۳۸۲.)
********
دوم-(ملقب شدن به باقر(:رمز گشایی علوم) پنجاه سال قبل از تولد)
دومین
ویژگی تعیین لقب خاص (باقر:رمز گشای علوم) توسط رسول اللّه پنجاه سال پیش
از تولد برای امام باقر علیه السلام است، چراکه در ملاقات جابر با رسول
الله صلی الله علیه وآله اینچنین به جابر فرمودند:
((اِسْمُهُ
اِسْمِی وَ شمائِلُهُ شَمائِلی، یَبْقَرُ الْعِلْمَ بَقرا" (بحارالانوار،
ج46، ص294) شیخ صدوق در وجه ملقب شدن امام باقر علیه السلام به باقر این
چنین روایت می کند:
((عـمـر بـن شـمـر گـفـت: سـؤ ال کـردم از جـابـر
بـن یـزیـد جـعـفـى کـه براى چه امام محمدباقر (ع) را باقر نـامـیـدنـد؟
گـفت : به علت آنکه:(( بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْرَا اى شَقَّهُ وَ اَظْهَرَهُ
اَظْهارا؛ شکافت علم را شـکـافـتـى و آشـکـار و ظاهر ساخت آن را ظاهر
کردنى)) ، به تحقیق حدیث کرد مرا جابر بن عـبـداللّه انـصـارى کـه شـنـیـد
از رسـول خـدا صلى اللّه علیه و آله و سلم که فرمود: اى جابر! تو زنده مى
مانى تا ملاقات مى نمایى پسرم محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابـى طـالب
عـلیـهـم السـلام را کـه معروف است در تورات به باقر، پس هرگاه ملاقات
کردى او را از جانب من او را سلام برسان، پس جابر بن عبداللّه رحمه اللّه
آن حضرت را در یکى از کوچه هاى مدینه بدید و گفت : اى پسر! تو کیستى ؟
فرمود: محمّد بن على بن الحـسـین بن على بن ابى طالب هستم . جابر گفت : اى
پسرک ! با من روى کن ، آن حضرت بـه او روى کرده گفت روى واپس کن چنان کرد،
عرض کرد: سوگند به پروردگار کعبه کـه ایـن شـمـایـل و خـصـال رسـول خـدا
صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلم اسـت ، اى فـرزند! رسـول خـدایـت سـلام
رسـانـیـد. فـرمـود: مـادام کـه آسـمان و زمین بر جاى باشد سلام بر رسـول
خـدا بـاد و بـر تو باد اى جابر که تبلیغ سلام آن حضرت نمودى، آنگاه جابر
بـه آن حـضـرت عـرض کـرد: (یـا بـاقـِرُ اَنْتَ الْباقِرَ حَقَّا اَنْتَ
الَّذى تَبْقَرُ الْعِلْم بَقْرا."((تاریخ یعقوبی، ج2، ص320)).
********
سوم-(علوی من علویین و هاشمی من هاشمیین)
سومین
ویژگی امام باقر علیه السلام که ایشان را متمایز از سایر ائمه علیهم
السلام می کند این است آن حضرت، علوی من علویین و هاشمی من هاشمیین است.
چراکه
ابوجعفر، محمد بن علی الباقر، مشهور به امام محمدِ باقر (متولد رجب سال۵۷ و
شهادت ۷ ذی الحجه سال ۱۱۴) پنجمین امام شیعیان، پدرش سجاد فرزند حسین بن
علی علیه السلام و مادرش فاطمه دختر حسن بن علی علیه السلام است.(تاریخ
یعقوبی، ج2، ص320، ارشاد مفید،ج2، ص146)
بنابراین او اولین امام شیعه، از نسل هر دو نوه پیامبر امام حسن و حسین علیهماالسلام است که خالص علوی است.
********
چهارم-((مقام وجه اللهی وعارفانه امام باقر علیه السلام))
روحیه
وجه اللهی وعارفانه داشتن، وپیوسته درحال عبادت و پارسایی بودن نه تنهای
ازخصوصیت برجسته امام باقر علیه السلام بوده است بلکه همانند اجداد طاهرینش
دراین بعد معنوی سرآمد همه عارفان وسالکان بوده است ازهمین رو ازاین حالت
عارفانه امام علیه السلام درگزارش آمده است؛
1-((امام صادق علیه السلام می فرماید:
«پدرم،
امام محمد باقرعلیه السلام همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا ذکر
خدا می گفت. وقتی با مردم صحبت می کرد، از یاد خدا باز نمی ماند و کلمه
«لا اله الاّ الله» همواره بر زبانش جاری بود. [سحرگاهان ]ما را به عبادت و
شب زنده داری تا برآمدن آفتاب فرا می خواند. به آن دسته از اعضای خانواده
که قرائت قرآن می دانستند، خواندن قرآن را دستور می داد و بقیه را به گفتن
ذکر خدا سفارش می نمود: اعیان الشیعه، ج 1، ص 651))
2-«افلح» خدمتکار امام، می گوید:
«با
محمد بن علی علیه السلام برای انجام مناسک حج بار سفر بستم. وقتی رسیدیم و
امام داخل مسجدالحرام شد و نگاهش به کعبه افتاد، شروع به اشک ریختن کرد.
او با صدای بلند می گریست. تا جایی که شگفتی من برانگیخته شد [که چرا امام
معصوم این گونه می گرید؟!] گفتم: پدر و مادرم به فدایت باد! مردم دارند شما
را نگاه می کنند. اگر ممکن است کمی آهسته تر گریه کنید، امام فرمود: وای
بر تو! چرا صدایم را به گریه بلند نکنم تا شاید [مورد بخشایش و مهرورزی
پروردگار قرار گیرم و] در من نظر لطف کند و فردای رستاخیز به مهربانی و
لطفش درآویزم.
سپس مشغول طواف خانه خدا شد و نزد مقام به نماز ایستاد.
[هنگامی که نمازش پایان یافت ] به سجده رفت و آن هنگام که سر از خاکساری
درگاه خدا برداشت،بحار الانوار، ج 46 سجده گاهش از اشک تر شده بود، او در
هر شبانه روز صد و پنجاه رکعت نماز می گزارد».(( بحار الانوار، ج 46
ائمتنا، ج 1، ص 34)).
********
پنجم-((سلوک فردی واجتماعی امام باقر علیه السلام))
همانگونه
که سلوک عبادی وعارفانه امام باقر علیه السلام اسوه والگو برای امت اسلامی
بوده است، سلوک فری، واجتماعی امام علیه السلام نیز درس آموز واسوه برای
امت اسلامی بوده وخواهد بود که چند نمونه از سلوک رفتاری امام آورده می شود
تاالگو واسوه رفتاری خودمان قراردهیم
الف-((اهتمام به بهداشت و نظافت فردی))
آنچه
که امام باقرعلیه السلام رااز مدعیان عرفان وسلوک متمایز می نماید، پرهیز
آن حضرت ازهرگونه پلشتی وشلختگی وبی نظافتی وپشمینه پوشی واهتمام ویژه
داشتن به نظافت فردی وبهداشت شخصی بوده است۰یعنی با اینکه در آن دوران
امکانات بهداشتی و پزشکی بسیار محدود بود،امام علیه السلام به رعایت بهداشت
نظافت اهمیت می داد و رعایت آن را به پیروان خویش نیز سفارش می کردازهمین
رو درگزارش آمده است :
1-((امام، همواره محاسن و
ناخن های خود را حنا می کرد، لباس های تمیز می پوشید،و ناخن هایش را کوتاه
می کرد و می فرمود: «ناخن های خود را کوتاه بحاکنید؛ زیرا آنها محلّ جمع
شدن شیطان هستند».(بحار الانوار، ج 42،)
2-((امام
علیه السلام پیرایشگری مخصوص خود داشت که موهای سر و صورت ایشان را اصلاح
می کرد، و اصحاب، امام را همواره با موهایی مرتّب و پیراسته می دیدند.(بحار
الانوار، ج 46، ص 299.، ص 292.مکارم الاخلاق، ص 72)
3-((همچنین
به مسواک زدن اهمیت بسیاری می داد و می فرمود: «اگر مردم می دانستند که
مسواک زدن چه فواید مهم و فراوانی دارد، آن را، حتّی در بستر خواب نیز از
خود جدا نمی کردند.»
امام، همواره در محیطهای عمومی با لباس های برازنده
و تمیز حاضر می شد؛ به گونه ای که نزدیکان در مورد ایشان می گفتند: ظاهر
او بیشتر به جوانان می ماند.(بحار الانور، ج 76، ص 130، ص 292.ص 299؛))
ب- ((دستگیری از نیازمندان جامعه))
کمک
به محرومان، نیازمندان و ستمدیدگان جامعه، اصل بزرگی در زندگانی امام
باقرعلیه السلام بود و برطرف کردن نیازهای مادّی و روحی آنان را مهم ترین
فعالیت های اجتماعی خود به شمار می آورد. امام، آنان را دور خود جمع می
کرد، سخنانشان را می شنید و دردهایشان را آرامش می بخشید ازهمین رودرگزارش
آمده است
1-امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:
«روزی
نزد پدرم رفتم، در حالی که مشغول تقسیم هشت هزار دینار به نیازمندان مدینه
بود و یازده غلام را آزاد ساخت».((بحار الانوار، ج 46، ص 302.)
2- صادق علیه السلام آمده است:
«با
وجود این که پدرم از نظر بنیه مالی ضعیف تر از سایر افراد خاندانش و نیز
مخارج زندگی اش بیشتر از بقیه بود، ولی در هر روز جمعه به نیازمندان کمک می
کرد، حتّی اگر کمک او به اندازه یک دینار بود و می فرمود: پاداش صدقه و
کمک به نیازمندان در روز جمعه برتری دارد؛ همان گونه که روز جمعه نسبت به
دیگر روزهای هفته دارای برتری است».((اعیان الشیعه، ج 1، ص 653 ؛))
ج - ((زندگی مردمی وخاکی بودن))
هرچند
امام باقر علیه السلام به دلیل داشتن مقام ومرتبه ملکوی فاصله عمیق باهمه
مردم جامعه داشت، ولی این مرتبه تعینی برای امام باقرعلیه السلام ایجاد نمی
کردکه بخواهد ازمردم فاصله بگیرد وزندگی خاصی داشته باشد بلکه تلاش می کرد
درمتن جامعه ودرکنار مردم قرارداشته وبا آنها زندگی کند، ازهمین رو«زُرارة
بن أعین» روایت می کند:
«روزی امام باقرعلیه السلام برای شرکت در
مراسم تشییع جنازه فردی از طایفه قریش حضور یافت. من نیز به همراه ایشان
شرکت کردم. مردی به نام «عطاء» نیز با ما بود. در این هنگام، زنی از تشییع
کنندگان شروع به شیون و فریاد کرد. عطاء به او گفت: یا ساکت شو یا همگی باز
می گردیم، ولی زن همچنان فریاد می زد و می گریست. عطاء [ناراحت شد ]و
بازگشت. من به امام رو کردم و گفتم: عطاء بازگشت [چه کنیم؟ ]امام فرمود: به
راه خودت ادامه بده، اگر بنا باشد به خاطر دیدن یک اشتباه از دیگران (داد و
فریاد زن) عمل شایسته ای را کنار بگذاریم، حقوق برادر مسلمان خویش را به
جا نیاورده ایم.
پس از تشییع، جنازه را بر زمین نهادند و امام بر آن
نماز گزارد. سپس شخصی (گویا صاحب عزا) جلو آمد و ضمن سپاس گزاری از امام،
عرض کرد:
خداوند، شما را رحمت کند. دیگر بازگردید، پیاده روی برای شما
دشوار است. ولی امام از بازگشتن، طفره رفت. پیش آمدم و به امام گفتم: از
شما خواستند که بازگردید، پرسشی دارم که می خواهم در مورد آن توضیح بدهید.
امام فرمود: به کار خودت ادامه بده؛ زیرا ما با اجازه او نیامده ایم تا حال
با اذن او بازگردیم، بلکه ما به خاطر برتری و پاداشی که تشییع و خاک سپاری
مؤمن دارد، آمده ایم و هر اندازه که انسان به تشییع و دیگر مراسم ادامه
بدهد، از خداوند پاداش می گیرد».(بحار الانوار، ج 46، ص 300)
د-(( خوش رویی وجاذبه امام باقر علیه السلام))
ازآنجایی
که اسلام، اهمیت زیادی به خوش خُلقی و برخورد نیکو با مؤمنان داده و آن را
یکی از ارزش های والای اخلاقی می داند،امام باقرعلیه السلام هم وهم
دیگرانرا به داشتن چننین سجیه اخلاقی توصیه می کرد و می فرمود:
1-«لبخند
مرد به روی برادر مؤمنش بسیار پسندیده است و سِتُردن غبار (اندوه) از چهره
او حسنه است و خدا به چیزی برتر از شاد کردن دل مؤمن پرستش نشده
است».(اصول کافی، ج 4، ص 558.)).
2-((امام از شاد
کردن دیگران خشنود می شد و گاه اطرافیان را به شوخی های ستوده و در حدّ
اعتدال - که موجب سرور و خوشحالی افراد می شود - تشویق می کرد و به آنها می
فرمود:
«همانا خداوند آن کس را که در میان جمعی شوخی [ستوده ]می کند،
دوست می دارد؛ در صورتی که مزاح او آمیخته با سخنان ناروا نباشد».((همان، ص
63)).
3- «ابی عُبیدة» می گوید:
«من [در سفری ]
با امام محمّد باقرعلیه السلام هم کجاوه بودم. نخست من سوار می شدم و سپس
او سوار می شد و به محض سوار شدن سلام می کرد و احوال پرسی می کرد؛ درست
مانند کسی که مدّت هاست دوست خود را ندیده، سپس دست می داد و مصافحه می
کرد... آن حضرت در این باره فرمود:
هر گاه دو مؤمن به هم برسند و با هم
دست بدهند و حال یکدیگر را بپرسند، خداوند گناهان آنها را می ریزد و پیوسته
به آن دو نظر می کند تا هنگامی که از هم جدا شوند... هر گاه دو مؤمن با هم
دست بدهند خداوند دست خود را در میان دست آنها درمی آورد و با آن کس که
بیشتر دست دیگری را بفشارد، دست می دهد».((اصول کافی، ج 4، ص 530)) .
گاه
امام به کسانی که برای خداحافظی پیش از مسافرت نزد او می آمدند، سفارش می
کرد که سلام او را به یک یک دوستان و آشنایانش درآن شهر برسانند.(. همان )
4- وهمچنین «ابوحمزه ثمالی» می گوید:
«سالی
ابا جعفرعلیه السلام به حج رفت. او مشغول انجام مناسک حج بود و حاجیان
شیفته شکوه و فریفته هیبت و جمال او شده بودند. هشام بن عبدالملک - حکمران
وقت - نیز در آن جا حضور داشت و با دیدن توجّه احترام آمیز مردم به امام،
شگفت زده شد. شخصی از اطرافیان او پرسید: این شخص کیست که تابش علم و دانش
از سیمای او پیداست؟ [و مردم او را نور علم نامیده اند] تا او را مجازات
کنم؟! ولی هنگامی که امام در برابر او قرار گرفت، هیبت امام، او را ترساند و
گفت: ای پسر رسول خدا! من مجالس زیادی را از خاندان عباس دیده بودم، ولی
استفاده ای که در محضر آنان می بردم، هرگز به اندازه آنچه در محضر شما می
آموزم، نیست. امام پاسخ داد: وای بر تو که تربیت شده شامیان هستی! تو اکنون
در برابر پرورش یافته ای هستی که خدا خانه های آنان را به بلند مرتبگی و
یاد و نام خود برافراشت و برگزید»((اعیان الشیعه، ج 1، ص 653 .))
********
ششم- (شاهد واقعه کربلا در چهار سالگی)
ششمین
ویژگی امام باقر علیه السلام آن است که ایشان، شاهدِ واقعه عاشورا ازکربلا
تا شام و نجات دهنده اسرای واقعه از مرگ حتمی است؛چراکه امام باقر (ع) خود
در مورد حضورشان در کربلا، فرمودند:
((جدم امام حسین (ع) کشته شدند، در حالی که من چهار ساله بودم و کشته شدن او را به یاد می آورم" (تاریخ یعقوبی، ج2 ص32)
بلکه
امام باقر(ع) درهمان سن کودکی، با یزید مقابله کردند، و او را رسوا
ساختند.، چراکه یزید با اطرافیانش در مورد اسراء مشورت میکند، اطرافیان
یزید، به او مشورت و پیشنهاد دادند همه را به قتل برسان.،اینجا امام
باقر(ع) در سن کودکی، شروع به سخن میکند: بعد از حمد و ثناء الهی به یزید
خطاب میکند:
((سفارش اطرافیانت بر خلاف سفارش اطرافیان فرعون در امر
موسی(ع) و هارون(ع) است، زیرا آنان در مشورت به فرعون، گفتند: به آن دو
(موسی و هارون) مهلت بده، ولی اینان (اطرافیان یزید)، کشتن ما خاندان اهل
بيت پیامبر را به تو سفارش کردند، این امر، علتی دارد! یزید گفت: علتش
چیست؟ امام باقر(ع) فرمود: آنان (اطرافیان فرعون) حلالزاده بودند و اینان
(اطرافیان یزید) حرام زاده؛ و همانا، پیامبران و فرزندانشان را جز
حرامزادگان نمیکشند! یزید در مقابل این استدلال کودکی امام باقر، درمانده
میشود و جوابی ندارد جز اینکه مدتی در فکر فرو میرود و بعد هم دستور
میدهد با خارج کردن بازماندگان واقعه از مجلس، رسوایی اش، بیش از این
نشود. (إثبات الوصیة، مسعودی، ص 181)
********
هفتم -(57سال، معاصرِ با ده خلیفه اُموی و مروانی)
هفتمین
خصوصیت ویژه امام باقر علیه السلام، معاصربودن 57 سال از دوره زندگی
وامامت با ده خلیفه اموی ومروانی بوده است که چنین امری در حیات سیاسی هیچ
امامی اتفاق نیفتاده است؛چراکه ازسال 57 تا سال 95 معاصر باخلفای اموی
معاویه، یزید بن معاویه معاویه بن یزید، مروان ومحمدبن مروان بوده است و در
مدت 19سال از دوره امامت، از سال 95 تا سال114، با پنج خلیفه ولید بن
عبدالملک (۸۶-۹۶ق)،سلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹ق)،عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق)
یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵ق)،هشام بن عبدالملک ۱۰۵-۱۲۵ق بود و سرانجام در
هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجری قمری به دست هشام بن عبدالملک و به روایتی
ابراهیم بن ولید به شهادت رسیدند.
در این 19 سال، جهت گیری امام علیه
السلام دربرابر پنج خلیفه آنچنان سنجیده بود که توانستند از یک طرف
موجودیت اقلیت شیعه را حفظ نمایند و از دست زدن به شورش کور که زید و
پیروانش به دنبال آن بودند و جانشان را بدون هیچ دست آوردی هزینه می کردند
دور نگه ندارند، و از طرف دیگر برای این که راه گم نشود و شیعیان در تفکر
خلیفه گری هضم نشوند و سکوت معنادار امام علیه السلام را به معنای به رسمیت
ومشروع دانستن خلفای عباسی ندانند با بیانیه های کوتاه همچون:
((بُنِیَ
الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ
وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ
بِالْوَلَایَةِ" (کافی، ج2، ص 18)
تفکر ولایی را در اقلیت شیعه خالص در شرایط سخت امنیتی خلافت مروانیان نهادینه کردند.
********
هشتم-(تاسیس قواعد اجتهاد)
هشتمین
خصوصیت ویژه امام باقر علیه السلام تاسیس ((قواعد اجتهادی)) است.به این
معنا در موقعیتی که حکومت مروانیان به دلیل اختلافات داخلی روبه افول بود و
فشارهای امینتی کاهش پیدا می کرد و مشرب فقهی اهل سنت رشد و فزونی می یافت
و فقهایی چون نعمان ثابت مشهور به ابوحنیفه، مسروق بن سعیدبن ثابت، سفیان
ثوری با تکیه به قواعدی چون قیاس، استحسان، سد ذرایع اجتهاد بی پایه ای
دربرابر کتاب وسنت پیش می بردند.
امام باقر علیه السلام قواعد اصولی
چون: قاعده استصحاب: (لاینقض الیقین بالشک ولا یدخل الشک فى الیقین و لا
یخلط احدهما بالآخر و لکنه ینقض الشک بالیقین و تیم على الیقین فیبنى علیه و
لا یعتد بالشک فى حال من الحالات:وسایل، ج5، ص321)، قاعده تجاوز وفراغ:
(علاء بن رزین عن محمد بن مسلم عن احدهما علیهما السلام قال: سالته عن رجل
شک بعد ما سجد انه لم یرکع، قال: یمضى فی صلاته،: محمد بن مسلم از امام
صادق (ع) و یا امام باقر در مورد مردى مى پرسند که پس از سجده شک مى کند که
آیا رکوع را انجام داده است یا نه. حضرت مى فرمایند: نمازش صحیح است).
قاعده ضرر:(لاضرر ولاضرار علی مؤمن)
قاعده لاتعاد (لاتُعادُ الصَّلاةُ الّا مِن خَمسَةٍ الطَّهُورِ و الوَقتِ و القِبلَةِ وَ الرُّکوعِ و السُّجُودِ: وسایل، ج 3، ص )
و
قاعده علاج تعارض بین اخبار برگرفته از چهار عنوان: (افقه، اعدل، اصدق،
اورع: الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقهما وَ
أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا :عوایلی اللئالی، ج4، ص
133)
که می تواند درون مایه اجتهاد در تمام ابواب فقه یا بعضی از ابواب
فقه باشد و فقهاو اصولیین برای هریک از این قواعد صدها صفحه شرح نگاشته
اند امری است که امام باقر (ع) تاسیس نمودند.
همین نهضت علمی فقهی موجب
شد که نه تنها شیعیان، مانند زیدیه در فروعات فقهی، در فقه حنفی و اهل سنت
هضم نشوند؛ بلکه فقه اهل بیت علیهم السلام بر فقه اهل سنت، چیره و غلبه
گردد و شیعیان با داشتن استقلال مبانی فقه در بین امت اسلامی ظاهر شوند.
********
نهم-(گسترش احادیث اهل بیت علیهم السلام)
نهمین
ویژگی امام باقر علیه السلام ((ترویج دادن احادیث)) است.هرچند نقل حدیث از
رسول الله صلی الله علیه وآله در دوره حکومت طولانی اُموی و مروانی ممنوع
بود؛ ولی از ویژگی های دوره امامت امام باقر وامام صادق علیهما السلام آن
است متزلزل شدن پایههای حکومت امویان، ونیز رفع ممنوعیت حدیث توسط عمربن
عبدالعزیز زمینهای را برای این دو امام فراهم آورد که برای سایر ائمه(ع)
فراهم نشد و این زمینه سبب شد تا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بیشترین آرای
فقهی، تفسیری و اخلاقی را در کتب فقهی و حدیثی از خویش بر جای گذارند.از
این رو راویانی چون محمد بن مسلم ۳۰ هزار و جابر جعفی ۷۰ هزار حدیث از امام
باقر در مقابله با جعل احادیث و اسرائلیئات نقل کردهاند و همین موجب شد
شهرت علمی امام باقرعلیه السلام نه تنها در حجاز، بلکه در عراق و خراسان
نیز فراگیر شود، چنانکه راوی میگوید:
مردمی از خراسان در مسجد النبی مدینه دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او میپرسند. (رجال کشی، ص387 بحار، ج46، ص 242)
********
دهم-((تاسیس و بسط علم کلام ))
دهمین
ویژگی امام باقر علیه السلام ((گسترش دادن علم کلام)) است. به این معنا که
با کم شدن فشار و کنترل از سوی حاکمیت مروانی، زمینه برای ظهور نحله ها و
بروز عقاید و افکار مختلف بوجود آمد که خود این باعث ایجاد و رواج افکار
انحرافی در محیط آسیب دیده و دور نگه داشته از فرهنگ غنی اسلامی می شد.در
چنین شرایط و موقعیتی امام باقر علیه السلام با نگاه ژرف و عمیق خود در
کنار تاسیس قواعد اجتهادی و گسترش دادن احادیث و تاسیس حلقه درسی و نخبه
پروری، نه تنها به گسترش مباحث عقلی وکلامی پرداختند؛ بلکه برای نشان دادن
برتری منطق فکری اهل بیت علیهم السلام به مناظره وگفتگو مستقیم وبی واسطه
بارهبران نحله ومذاهب فقهی، کلامی وسیاسی پرداختند که ازجمله مناظره مهم
امام علیه السلام که در تاریخ گزارش و ثبت شده است، مناظره امام علیه
السلام با این اشخاص است:
1-مناظره امام با اسقف مسیحیان،
2-مناظره با حسن بصر،
3-مناظره با هشام بن عبدالملک،
4-مناظره با محمد بن منکدر،
5-مناظره با نافع بن ازرق،
6-مناظره با عبدالله بن معمر لیثی،
7-مناظره با قتادة بن دعامة. (بحارالانوار، ج1، ق161، ج46، ص357، ج37، ص321)
********
یازدهم-(حلقه درسی و تربیت نخبگان علمی)
یازدهمین
خصوصیت ویژه امام باقر علیه السلام تاسیس ((حلقه درسی وتربیت نخبگان
علمی)) در دو حوزه فقهی وکلامی بوده است؛ به این معنا که امام علیه السلام
با نگاه ژرفی که به آینده داشتند می دانستند که هر انقلاب سیاسی و نهضت
جهادی، اگر از نهضت جهادی و علمی، پشتیبانی نشود محکوم به شکست بوده یا به
انحراف کشیده می شود و سرنوشتی چون زیدیه را پیدا می کند که پیروانش از
نظر کلامی معتزلی، و از نظر فقهی به حنفی گرایش پیداکردند.
باموقعیت
شناسی کامل، حضرت اقدام به تاسیس مدرسه و حلقه درسی وجذب نخبگان و تربیت
علمی آنان نمودند و در این مدرسه چهارصد نفر نخبه چون (ابان بن تغلب، زرارة
بن اعین، جابر بن یزید بن حارث جعفی، محمد بن مسلم ثقفی کوفی، عبدالملک بن
اعین، سلیمان بن خالد، برید بن معاویه عجلی، کمیت اسدی، ابوخالد کابلی،
فضیل بن یسار، ابوالصباح کنانی) جذب و به عنوان فقیه و کلامی، مفسر تربیت
شدند تا مکتب غنی فقهی، تفسیری و کلامی اهل بیت علیهم السلام را ترویج
نمایند وشیعه خالص را پشتیبانی کنند.
آنان نیز از فرصتهای مختلف
برای فراگیری دانشهای اسلامی از امام باقر (ع) علیه بهره میجستند و در
نشر آن می کوشیدند؛ ولی با این همه امام در پوشش تقیه و رعایت اصول امنیتی
از آنان میخواستند که همه آموختههای خود را به هر کسی نگویند و خصوصاً
مراقب مأموران دستگاه خلافت باشند. (اختیار معرفة الرجال شیخ طوسی، ج،1،ص
211تا ص245)
********
دوازدهم-((شناسنامه دار کردن واقعه کربلا))
دوازدهمین خصوصیت امام باقر (ع) در کنار جهاد علمی و نهضت سیاسی، (شناسنامه دار کردن واقعه عاشورا) است.
به
این معنا برای این که واقعه عاشورا برای همیشه زنده بماند و شیعه، پیوند
سیاسی عمیق و معناداری با حماسه حسینی برای همیشه خورده باشد،منشوری را با
(صد سلام) و (صد لعن) در قالب زیارت عاشورا برای علقمه انشاء نمودند، تا
این زیارتنامه شناسنامه، هویت و مرام سیاسی هر شیعه باشد وآنان بتوانند بر
دو اصل ( تولا) و (تبرا) تکیه زده واز یک طرف بگویند:
((برئْتُ
اِلَی اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ واتباعهم، یا
اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ
حارَبَکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ)
و از طرف دیگر
بگویند:((اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ، وَعَلَى الْأَرْواحِ
الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِک، عَلَیک مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما
بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ
الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَینِ، وَعَلى
عَلِىِّ بْنِ الْحُسَینِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَینِ، وَعَلى اَصْحابِ
الْحُسَین)) .
********
سیزدهم ((راز شهادت امام باقر علیه السلام))
تحلیل
همه جانبه از تاریخ عصر امام باقر(ع) نشان میدهد سه دلیل عمده برای حذف
فیزیکی امام باقر(ع) از سوی هشام بن عبدالملک وجود داشت:
دلیل اول «عداوت ذاتی مروانیان به رسول خدا(ص)»
علت
نخست عداوت ذاتی بود که مروانیا ن نسل اندر نسل نسبت به شخص رسول خدا(ص) و
اهلبیتش (ع) داشتند،چراکه حکم بن ابی العاص عاص آن چنان عداوت به شخص رسول
خدا(ص) داشت که پشت سر آن حضرت حرکت میکرد و ادای آن حضرت را درمیآورد و
اسرار خانه وی را به دشمنان میرساند که پیامبر وی و فرزندش مروان را به
عنوان عناصر نامطلوب از مدینه به طایف تبعید کردهرچه عثمان پس از پیامبر
تلاش کرد خلیفه اول و دوم را راضی کند که این دو بر گردند آنها راضی نشدند،
ولی وقتی خود به حکومت رسید آنان را برگرداند و 0همین موجب شد که عایشه
حکم قتل عثمان را صادر کند و مروان را نیز داماد خود کرد و حضور وی در قلب
حاکمیت موجب شد وقتی عمار نامه معترضان را به عثمان داد و خواستار عزل
مروان شد به اندازهای به دستور مروان مأموران عمار را زدند که تمام
دندههای وی شکست. هنگامی که محمد بن ابی بکر و عدهای به نمایندگی مردم
مصر با واسطه شدن امام علی(ع) با عثمان ملاقات کردند و خواستار عزل مروان
شدند و او قبول کرد و هنگامی که برگشتند همین مروان بدون اطلاع عثمان با
مهر وی، نامهای به حاکم مصر نوشت که هنگامی که اینان بر گشتند همه را باز
داشت کرده و به قتل برسان که بین راه انقلابیون متوجه میشوند نامه را
میگیرند و به مدینه بر میگردند و در نتیجه عثمان کشته میشود و اتهام قتل
را همین مروان و معاویه متوجه امام(ع) میکنند. هنگامی نامه یزید به دست
ولید بن عتبه فرماندار مدینه میرسد که از امام حسین(ع) بیعت بگیر یا سرش
را بفرست، او ولید را تشویق میکند که امام را به شهادت برساند.0پس از وی
وقتی فرزندش عبد الملک به حکومت میرسد او نیز عداوت به شخص امام علی(ع) و
شیعیان را آن چنان شعلهور میکند که نه تنها شخصیت دانشمند شیعه عطیه را
در میان کوفه به جرم ارادت به امام 400 ضربه شلاق میزند بلکه جلادی چون
حجاج بن یوسف ثقفی را حاکم میکند که به گفته امام باقر(ع) برای این جانی
شنیدن کلمه کافر و زندیق آسانتر از شنیدن علوی و شیعه بود. سلیمان، یزید،
ولید و هشام به عنوان فرزند عبدالملک از این شجره خبیثهاند جز چنین
تصمیمی خطرناک در زمینه حذف فیزیکی امام باقر(ع) نمیتوان انتظار دیگری
داشت.
دلیل دوم «احساس حقارت و کوچکی مروانیان»
علت
دوم احساس حقارت وکوچکی مروانیان به ویژه هشام در برابر امام باقر(ع) بود
زیرا نقطه مشترک تمام خلفای مروانی چون ولید، سلیمان، یزید و هشام در دو
چیز بود یکی نادانی و جهل و دیگری فساد اخلاقی و هضم و غرق شدن در میگساری و
معشوقهبازی است.به گونهای که وقتی حبابه معشوقه یزید بن عبدالملک فوت
میکند و اجازه دفن بدن وی را نمیدهد تا بوی تعفن بدن معشوقه بلند میشود
ولی در مقابل چنین خلفای سبک مغز و تهی، امام باقر(ع) در ظاهر ساکت در
گوشهای از مدینه است ولی به دلیل داشتن دانش بالا در حلقه درسی وی در
مسجدالنبی صدها شخصیتهای کلامی، تفسیری و فقهی بلند مرتبه چون زراره، ابی
بصیر، محمدبن مسلم و هشام بن حکم مینشینند. از نظر معنوی و سلوک عرفانی نه
تنها امام باقر(ع) شبانهروز ۱۵۰ رکعت نماز عاشقانه و عارفانه میخواند
بلکه حجش عارفانهترین حج است که همراهانش میگویند امام هنگام بستن احرام و
گفتن تلبیه بیتابی و هنگام ورود به مسجدالحرام بلند بلند گریه میکردند
که حجگزاران شگفتزده از این حالت عرفانی امام میشدند.
خلفای
مروانی کثیف میفهمیدند اگر یک ساعت سر نیزه را از سر مردم بر دارند مردم
به سراغ چنین شخصیت عالم و عارف خواهند رفت و وی را برای رهبری بر
میگزینند بنابراین از سر حقارت و ترس از آینده حکومت خود شهادت امام را
طراحی و آن حضرت را به شهادت رساند تا مردم از نعمت حکومت ولایت محروم
شوند.
دلیل سوم «حسادت سیاسی»
دلیل سوم
حسادت سیاسی است، چراکه پس از تشکیل سقیفه بنی ساعده امامت و ولایت که تجلی
توحید و نبوت بود برداشته شد و خلافت جایگزین آن شد ولی خلفایی چون
ابوبکر، عمر، عثمان و امویون چون معاویه و یزید خود را خلیفه الرسول
میدانستند، اما خلفای نادان و فاسد مروانی به این قانع نبودند خود را
خلیفه الله میدانستند و برای اینکه این ادعا را به باور عمومی تبدیل کنند
تمام شعرا و عالمان درباری را بکار گرفتند تا آنها این گونه توصیف کنند.
از همین رو عبد الله بن خالد قسری به مردم میگفت مقام خلیفه بالاتر از
پیامبر است.
در چنین فضای مسموم سیاسی امام باقر(ع) برای اینکه راه و خط
گم نشود حکومت ولایی را نهادینه کردند،همین حرکت سیاسی که ا زچشمان حاکمیت
مروانیان که خودرا خلیفه پنهان نمی ماند موجب شد که هشام بن عبد الملک
امام باقر علیه السلام را به شهادت برساند.
انتهای پیام/
بر خدا توکل کردیم، اى پروردگار ما، ما را مغلوب این مردم ستمکار مکن.