زندگی غلامعباس بنیادی، با خاطراتی از دردهای اسارت، شوخیهای همرزمان شهید و دفترچهای از دعاهای شبانه گره خورده است. امروز، او پدری خوشحال است؛ اما هیچگاه گذشته را فراموش نکرده.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان،
استان خراسان رضوی، غلامعباس بنیادی از آزادگان دوران دفاع مقدس، این روزها صفحه تازهای از زندگی خود را ورق زده است. او که سالهای جوانیاش را در اردوگاههای اسارت رژیم بعثی عراق سپری کرده، اکنون پس از سالها، با تولد فرزندان دوقلویش، طعم متفاوتی از خوشبختی را تجربه میکند.
بنیادی، یکی از اسرای اردوگاه موصل ۲، در جریان عملیات خیبر و در منطقۀ هورالعظیم (القرنه) به اسارت دشمن درآمد. نزدیک به ده ماه از او هیچگونه خبری در دست نبود تا آنکه یکی از اسرا، در نامهای به خانوادهاش، از اسارت او خبر داد. همین اطلاع، موجب شد خانواده آن اسیر با زحمات فراوان محل سکونت خانواده بنیادی را بیابند و خبر زندهبودنش را به آنان برسانند.
پس از پایان اسارت، مسیر زندگی بنیادی با دشواریهایی همراه بود. او سالها منتظر لحظهای بود که صدای گریۀ نوزاد در خانهاش طنینانداز شود. امروز، با تولد فرزندان دوقلویش – یک پسر و یک دختر – این آرزوی دیرینه محقق شده است. به همین بهانه، دیداری با این آزاده گرانقدر صورت گرفت تا از نزدیک، شنونده روایتهای صریح و کمنظیر او باشیم.
خاطراتی از دوران اسارت؛ ایستادگی، دعا و رفاقت
او در میان گفتگو، به دو خاطره از دوران اسارت اشاره کرد که سالهاست در ذهنش باقی مانده است. اولین خاطره مربوط به ماه رمضان است. بنیادی در آن زمان با مشکل شدید ورم معده مواجه بود، اما با وجود شرایط جسمی نامناسب تصمیم به روزهداری گرفت. او از خدا خواست تا قدرت انجام این فریضه را به او عطا کند. برخلاف پیشبینیها، نهتنها موفق به روزهگرفتن شد، بلکه درد و ناراحتی معدهاش نیز از بین رفت و تا پایان دوران اسارت به سراغش بازنگشت.
دومین خاطره، یادآور یکی از شهدای فراموشنشده دوران اسارت است؛ شهید نشاستهچی. بنیادی با یاد او لبخندی زد و گفت: در اردوگاه، او مسئول توزیع غذا بود و هر بار با شوخی و لبخند میگفت: «غلامعباس، بدهی غذاهایت زیاد شده!» این شوخیهای ساده، در دل روزهای دشوار اسارت، لحظههایی از انسانیت و رفاقت را خلق میکردند؛ لحظههایی که امروز تنها در حافظۀ بازماندگان باقی ماندهاند.
نگهداری خاطرات برای آیندگان
در بخشی از گفتوگو، بنیادی دفترچهای کوچک را نشان داد که سالها پیش در دوران اسارت نگاشته شده بود؛ مجموعهای از دعاها و اذکار که با خطی خوانا و زیبا نوشته شده است. او این دفترچه را به موزه آزادگان اهدا کرده تا سندی ماندگار از دوران ایثار و مقاومت باشد و نسلهای آینده بدانند که آزادگی تنها یک عنوان نیست، بلکه سبکی از زندگی است که با ایثار، پایداری و توکل عجین شده.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com