او یکی از آنان بود که در هیاهوی جنگ، در سکوت اسارت، و در غربت شهادت جاودانه شد؛ شهید فرهاد محمدی، نوجوانی انقلابی که اسارت دشمن بعثی، پایان راهش نبود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان،
در میان برگهای خاموش اما روشن تاریخ دفاع مقدس، نامهایی هستند که در سکوت و غربت، روایتهایی از ایثار و پایداری را با خود حمل میکنند؛ نامهایی که کمتر شنیده شدند اما بیشتر ایستادگی کردند. یکی از این نامها، شهید فرهاد محمدی است؛ جوانی از خطه زنجان که زندگیاش از همان نخستین سالهای نوجوانی با مفهوم مبارزه و مقاومت گره خورد.
فرهاد محمدی در دوم فروردینماه ۱۳۴۱ در شهر زنجان چشم به جهان گشود. روزهای کودکیاش در کوچهپسکوچههای ساده این شهر سپری شد و تحصیل را در مدارس زنجان آغاز کرد. اما فرهاد، تنها به درس کلاس و دفتر قناعت نکرد. او از همان نوجوانی، روحی ناآرام و آگاه داشت؛ بهگونهای که در جریان نهضت انقلابی مردم ایران، در صف نخست تظاهرات علیه رژیم پهلوی حاضر میشد.
با آغاز جنگ تحمیلی، فرهاد بیدرنگ لباس بسیجی پوشید و راهی جبهههای نبرد شد. او که نوجوانی آزاده و انقلابی بود، باور داشت که دفاع از وطن، دفاع از ایمان است. در عملیات بیتالمقدس، عملیاتی که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، فرهاد نیز حضوری جانانه داشت. اما تقدیر الهی سرنوشتی دیگر برای او رقم زده بود. در جریان همین عملیات، به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد.
اسارت برای بسیاری پایان جنگ است، اما برای فرهاد، آغاز فصلی تازه از جهاد بود. در اردوگاههای اسارت، با صبری زینبگونه و روحی استوار، بر رنجها و شکنجهها غلبه کرد. اما در نهایت، مزد پایداریاش را نه در بازگشت، بلکه در شهادت گرفت.
در دوازدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، فرهاد محمدی در حالی که هنوز سالها از عمرش باقی مانده بود، در بند دشمن بعثی، مظلومانه اما با سرافرازی به شهادت رسید؛ بیهیاهو، بینام در تیترها، اما بلندمرتبه در دفتر آسمان.
پیکر پاک این شهید، پس از بازگرداندن، در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت؛ جایی که امروز، هر سنگ مزارش، چراغی است برای فهم ایثار کسانی که حتی آزادیشان را فدای ایمان و کشور کردند.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com