سبد خرید
سبد خرید شما خالی است!

خاطراتی از اردوگاه ۱۳ رمادی؛ اسارت غلام‌حسین خسروی در کنار بستگانش

خاطراتی از اردوگاه ۱۳ رمادی؛ اسارت غلام‌حسین خسروی در کنار بستگانش
در دوران دفاع مقدس، اسارت برای بسیاری از رزمندگان ایرانی دشوار بود، اما سرگذشت غلام حسین خسروی و بستگانش در اردوگاه بعثی‌ها حکایتی متفاوت است. آن‌ها در شرایطی استثنائی توانستند با هم بمانند و روحیه مقاومت را در دل‌های یکدیگر تقویت کنند.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، استان خراسان رضوی؛ غلام حسین خسروی، آزاده‌ای از دیار مشهد، پیش از آغاز جنگ تحمیلی زندگی آرامی داشت. در حالی که در حرفه بنایی مشغول بود، با شروع جنگ، او تصمیم گرفت که لباس رزم بر تن کند و برای دفاع از میهنش به جبهه بپیوندد. او با شور و شوق فراوان به میدان‌های نبرد رفت تا در کنار دیگر رزمندگان برای حفظ خاک وطن بجنگد.

اما تقدیر جور دیگری رقم خورد و غلام حسین در یکی از عملیات‌ها اسیر شد. او به اردوگاه 13 رمادی منتقل گردید و بیش از دو سال در آنجا به سر برد. در این دوران، غلام حسین تنها نبود. او با خواهر زاده و داماد خواهرش که به صورت کاملاً مخفیانه در همان اردوگاه اسیر بودند، به همت خانواده و روحیه مقاوم خود توانست دوران اسارت را تحمل کند.

همبستگی در اسارت؛ اعضای خانواده در کنار یکدیگر

آنچه این دوران را برای غلام حسین خسروی و بستگانش متفاوت می‌کرد، این بود که آن‌ها به شکلی استثنائی در کنار یکدیگر بودند. در شرایطی که بعثی‌ها تلاش می‌کردند اسرای ایرانی را از هم جدا کنند، اعضای خانواده خسروی توانستند مدت‌ها در کنار هم بمانند و روزهای سخت اسارت را با هم سپری کنند. این مسئله فرصتی نادر بود که تنها به لطف پنهان ماندن نسبت‌های فامیلی از چشم دشمن برای آن‌ها فراهم آمده بود.

بزلبیلیب ذ54

یک خاطره عاطفی از دوران اسارت

غلام حسین خسروی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، یکی از خاطرات تلخ اما پرافتخار دوران اسارت را برای ما تعریف کرد. او از حسین خلعتی، یکی از اسرا که در سنین نوجوانی به اسارت درآمده بود، یاد کرد. حسین که تنها 16 سال داشت، در جمع اسرا بارها تلاش کرد تا با نام خدا سخن بگوید و اعتراض خود را بیان کند. اما هر بار که تلاش می‌کرد، فرمانده بعثی او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌داد. در یکی از این برخوردها، وقتی حسین خواست سخنانش را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کند، فرمانده بعثی او را با سیلی به زمین زد. غلام حسین، از این رویداد به شدت متاثر شد و گفت: «این جوان با دلی پاک و نیتی صادقانه در برابر ظلم ایستاد، حتی اگر هزینه آن ضربه‌های بی‌رحمانه باشد.»

فداکاری همسر آزاده

یکی دیگر از بخش‌های مهم این داستان، ایثار و فداکاری همسر آزاده غلام حسین خسروی است که در دوران اسارت همسرش، تمام بار زندگی و تربیت شش فرزند خود را به تنهایی به دوش کشید. در حالی که او از حمایت خانواده و پشتوانه مالی محروم بود، توانست با اجاره یک مغازه کوچک کسب و کاری راه‌اندازی کند تا هزینه‌های زندگی خود را تأمین کند. همسر آقای خسروی، از مشکلات و چالش‌هایی که در این دوران با آن‌ها مواجه بود، می‌گوید: «با وجود مشکلات مالی و فقدان حمایت‌های لازم، هرگز اجازه ندادیم که زندگی‌مان متوقف شود. همواره در تلاش بودم تا فرزندانم بهترین زندگی ممکن را داشته باشند.»

 

ارتباط با آزاده در دوران اسارت

دوران اسارت، دوران بی‌خبری و نگرانی برای خانواده‌ها بود. همسر غلام حسین خسروی نیز از همین بی‌خبری‌ها رنج می‌برد. او در این رابطه می‌گوید: «بعد از حدود یک سال، اولین نامه از ایشان رسید و خوشحال شدیم. ما نیز برای خوشحال کردن ایشان، عکسی با بچه‌ها در حرم امام رضا گرفتیم و برایشان فرستادیم. بعثی‌ها اما آن تصویر را قیچی کردند و بارگاه امام را بریدند.» این ماجرا گواهی بر رفتار ظالمانه دشمن بود که حتی از نمادهای دینی نیز نخواستند رزمندگان ایرانی در دوران اسارت، روحیه خود را حفظ کنند.

انتهای پیام/

برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com

  • گیف اینستاگرامگیف تلگرامگیف آپارت  
۱۸ اسفند ۱۴۰۳
کد خبر : ۱۰,۰۲۰

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید