قبل از سفارش کتاب با انتشارات موسسه پیام آزادگان تماس بگیرید.
شماره تماس: 88807015
معرفی کتاب، راوی و نویسنده
کتاب خرداد که میشود، لحظههای بهجامانده از اسرای عراقی در ایران است. طبیعی به نظر میرسد که به دلیل متجاوز بودن رژیم بعث و رفتار غیرانسانی و غیراسلامی با اسرای ایران در کشوری که ادعای مسلمانی را فریاد میزند، در اردوگاههای اسرای عراقی نیز ضرب و شتم و محرومیت از همه حقوق طبیعی انسانی وجود داشته باشد اما ناصر صارمی راوی و نویسنده خوش قریحه این کتاب، که زندانبان این اسرا بود، با توجه به مستندات موجود، حکایت متفاوتی را روایت میکند.
گزیدهای از محتوای کتاب
اینجا کمپ من نیست؛ من فقط در حال عبور از کنار سیمهای خاردار این کمپ هستم؛ اما بدم نمیآید بدانم ارشد عراقی دارد برایشان از چه حرف میزند که این اندازه برآشفته میشوند و گاهی نظم مراسم صبحگاه را با خنده به هم میزنند. ارشد عراقی میگوید: «از فردا کلاس سوادآموزی تشکیل میشود. فرماندة اردوگاه فرمودهاند که همة بیسوادها وقتی از اینجا آزاد میشوند، باید خواندن و نوشتن بلد باشند.» ته صف، عدة زیادی نجوا میکنند و یا بدوبیراه میگویند: «تو که سواد داری، چه غلطی کردی؟ از ناهار و شام بگو.» ارشد عراقی میگوید: «انگشت برای نوشتن است، مثل چشم که برای خواندن است.» اسیر میگوید: «اشتباه میکنی. انگشت برای لقمهزدن وکارهای دیگر است.» دیگران میخندند. اسیر دیگری میگوید: «آهان یادم آمد. برای طهارت گرفتن هم هست.» همه میخندند ... .