کتاب «ارشد سلطنتی» روایت سرهنگ پاسدار محمدرضا صدیقی، آزاده یزدی، یکی از فرماندهان تیپ ۱۸ الغدیر یزد است و مصاحبه و نگارش آن را کرامت یزدانی (اشک) بهعهده داشته است. محمدرضا صدیقی اولینبار در اواخر سال 1360 بهعنوان بسیجی ویژه به جبهة جنوب رفت و پسازآن در عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس، خیبر، والفجرمقدماتی و عملیات بدر شرکت کرد. او در 23 اسفندماه 1363 خورشیدی، در عملیات بدر، با برادر کوچکش عباس و با تنی زخمی به اسارت درآمد.
این آزاده سالهای اسارت خود را در اردوگاههای رمادی 3 (کمپ 9)، عنبر (الانبار یا کمپ 8) و تکریت 17 سپری کرد.
سید آزادگان، مرحوم ابوترابی، در مورد ایشان فرمودند:
«در اسارت افراد زیادی بودند که مانند برادر بسیار عزیزم، آقای صدیقی، به جز اسارتکشیدن، خودشان را سپر حمایتی برای دیگر آزادگان قرار دادند.»
❖ گزیدهای از محتوای کتاب
مهدی کلوشانی، از بچههای اصفهان، موقع گرفتن آمار صدای گنجشک درآورد. یکی از چشمهای مهدی مصنوعی بود. هیچکس متوجه نمیشد که او صدا درمیآورد. فکر میکردیم واقعاً گنجشکی توی آسایشگاه است. من هم که کنارش بودم بهسختی متوجه شدم.
سربازان و درجهدار عراقی به همهطرف نگاه میکردند و چیزی نمیدیدند. حسابی رفته بودند سرِ کار. دنبال صدا میرفتند و هر کار میکردند تا گنجشک را پیدا کنند نمیتوانستند.
مهدی هم عادی نشسته بود و صدایش را قطع نمیکرد. عراقیها ناامید شدند و رفتند بیرون. مهدی بازهم ادامه داد. عراقیها از پنجره به داخل نگاه میکردند، ولی باز متوجه نمیشدند تا اینکه کلاً رفتند. بعدش مهدی زد زیر خنده؛ به او گفتم:
- مهدی! آخه این چیکاری بود که کردی؟ اگه میفهمیدن، پدرمون رو درمیآوردن.
همانطور که میخندید گفت:
- قسم میخورم اگه تا شبم بودن، نمیفهمیدن!
قبل از سفارش کتاب با انتشارات موسسه پیام آزادگان تماس بگیرید.
شماره تماس: 88807015