از سرما و زخمهای عمیق تا مقاومت در برابر تحقیرها؛ غلامرضا بیات ترک خاطرات خود از روزهای سخت اسارت را بازگو میکند؛ داستانهایی که از ایستادگی در دل رنج حکایت دارد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، استان خراسان رضوی، غلامرضا بیات ترک، آزادهای که بیش از ده سال اسارت و ۵۰ درصد جانبازی را در کارنامه ایثارگری خود دارد، خاطراتی روایت میکند که شنیدنش ترکیبی از حیرت، اندوه و افتخار را در دل مخاطبان ایجاد میکند. او یکی از آزادگانی است که نامش میان همرزمانش با احترام یاد میشود و روایتهایش، هرچند تلخ، اما سرشار از ایستادگی و غرور ملی است.
نگاه متفاوت به خاطرات اسارت
بیات ترک، با وجود سختیهایی که تحمل کرده، معتقد است خاطراتش تنها برای آزادگان معنا دارد؛ چراکه باور آنها برای دیگران دشوار است و گاه با تعبیر «خالیبندی» روبهرو میشود. همین نگاه باعث شده بود او سالها از حضور در مجامع و بازگویی خاطراتش پرهیز کند. اما اصرار دوستان و همراهان، او را متقاعد کرد تا ناگفتههای خود را بازگو کند.
از سرما و شکنجه تا مقاومت و افتخار
بیات ترک با اشاره به سختترین روزهای اسارت میگوید: «ما مرگ را به بازی گرفته بودیم و هر شکنجهای را به فرصتی برای ایستادگی تبدیل میکردیم.»
- اسارت در سرمای زمستان: او از روزی میگوید که دشمن بعثی او و دوستانش را در سرمای سخت دیماه، تنها با لباس زیر به اسارت برد.
- خیانت و شهادت: از ۲۵۰ رزمندهای که همراهش بودند، تنها ۶۰ نفر زنده ماندند. مابقی به شهادت رسیدند؛ سرنوشتی که او آن را نتیجه خیانتهای داخلی میداند.
- زخمهای التیامنیافته: او ماجرای مهار خونریزی با آدامس و بستن زخمهای عمیق را تعریف میکند؛ اقدامی که تنها به امید زنده ماندن انجام میشد.
شکنجههایی که اراده را نشکست
بیات ترک، شکنجهها را نهتنها نشانه ضعف، بلکه میدان آزمون مقاومت میداند:
- او از روزهایی میگوید که دشمن، گوشهایش را میکشید و با وحشیگری او را از زمین بلند میکرد.
- خاطراتی از فروکردن سر اسرا در گلولای برای گرفتن اعتراف، و عبور از کنار اجساد نیمهجان همرزمانش، نشاندهنده قساوت دشمن است.
- حتی در میان این شکنجهها، او از استفاده از شعلههای آتش برای اصلاح موی صورت میگوید؛ اقدامی که باعث سوختن مژهها و ابروها و انتشار بوی سوختگی در اردوگاه میشد.
خاطراتی تلخ، اما آموزنده
بیات ترک نهتنها از شکنجهها، بلکه از مقاومتهای خود و همراهانش میگوید:
- اعتراض به کار اجباری: او با بریدن انگشت خود، نارضایتیاش را از بیگاری در اردوگاه نشان داد. این اقدام به یک تحصن جمعی از سوی اسرا منجر شد.
- دعا و توسل: در میان همه سختیها، توسل به خداوند و دعاهای جمعی، تنها منبع امید اسرا بود. او از اثرات معجزهآسای این دعاها میگوید که بارها جان آنها را نجات داده است.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com