غلامنبی احمدیفر، آزادهای که داستان زندگیاش در روزهای جنگ و اسارت، پیوندی عمیق با عشق، صبر و امید دارد. او به عنوان یکی از آزادگان ارتش جمهوری اسلامی ایران، سالها در دوران دفاع مقدس به سر برد و حالا روایتگر لحظاتی از زندگیاش است که هرگز از یاد نخواهد رفت.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، غلام نبی احمدی فر، آزادهای از شهرستان تایباد در استان خراسان رضوی است که با 82 سال سن چهرهای دوستداشتنی و صمیمی دارد که محال است کسی یک بار با او دیدار کرده و تحت تأثیر رفتار مهربانانهاش قرار نگرفته باشد.
این آزاده در طول هشت سال دفاع مقدس در کنار همرزمان خود به مبارزه پرداخت و دو سال از زندگیاش را به عنوان آزادهای مفقود الاثر و در اسارت دشمن بعثی گذراند. در آخرین اعزام خود، هنگامی که با همسرش خداحافظی میکرد، قول داد که دو ماه بعد، به مناسبت تولد دخترشان به خانه بازگردد. اما سرنوشت او را به مسیری متفاوت هدایت کرد؛ او میگوید: مثل آن میماند که خداوند به من گفته باشد، تو فعلاً برو اسارت و من خودم از زن و بچهات مراقبت میکنم.
مانند بسیاری از آزادگان، غلام نبی نیز خاطرات تلخی از شکنجهها و سختیهای دوران اسارت دارد. اما در کنار این تلخیها، او از تجربیات منحصر به فردی نیز بهرهمند است. او از رویاهای صادقانهای سخن میگوید که در طول اسارت به وقوع پیوسته و مسیر زندگیاش را تغییر داده است. این رویاها برای او معنای عمیقی دارد و به وضوح نشان میدهد که امید در تاریکترین لحظات نیز میتواند درخشش خود را حفظ کند.
یکی از خاطرات خاص او مربوط به نگهبانی ارمنی است که برخلاف بسیاری از نگهبانان دیگر، با رفتارهای جوانمردانهاش به اسرا کمک میکرد و شرایط بهداشت و آب را برای آنها بهبود میبخشید. همچنین، غلام نبی از دندانهای مصنوعیاش در دوران اسارت یاد میکند که باعث مشکلاتی در خوردن غذا میشد و این باعث میشد که او سهم کمی از وعدههای غذایی مشترک داشته باشد.
او همچنین به اسرایی اشاره میکند که در روزهای اول اسارت، جان خود را از دست دادند و هیچکس از سرنوشت آنها باخبر نشد. شاید یکی از ویژگیهای بارز غلام نبی، توانایی او در به خاطر سپردن جزئیات دقیق دوران اسارتش باشد که گفتوگوهای او را جذاب و شنیدنی میسازد.
همسر این آزاده، در حالی که انتظار بازگشت شوهرش را میکشید، ناگهان از او بیخبر شد. او در کنار پنج فرزند خود، به انتظار تولد ششمین فرزندش نشسته بود و امید داشت که همسرش در این لحظه مهم در کنار او باشد، اما همه این آرزوها به ناامیدی تبدیل شد.
سرانجام، پس از بیش از دو سال بیخبری، با شروع بازگشت آزادگان، خبر بازگشت همسر مفقودش، شادی و خوشحالی را به خانه و خانوادهاش آورد.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com