اردوگاه «موصل 4» بهشکل قلعه ساخته شده بود و در چهارگوشه آن، چهار برج قرار داشت که محل نگهبانی سربازان عراقی بود. آسایشگاهها در کنار و حدفاصل برجها قرار داشتند و وسط آنها حیاط بود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، اردوگاههای
اسرای ایرانی در کشور عراق به اسامی گوناگون نام و شمارهگذاری شده بودند.
بعثیها برحسب نام استانهایی که اردوگاه در آن استان واقع شده بود
اردوگاهها را نامگذاری میکردند و در موارد دیگر برحسب کاربرد اردوگاه از
قبیل نوع ترکیب جمیعتی اسرا، اسامی مانند اردوگاه «مشاکل»، «حرس خمینی»،
«اطفال» و … خود آزادگان نیز برای هر اردوگاه اسامی متعددی انتخاب
میکردند، مانند اردوگاه «خیبریها» برحسب نام عملیاتی که رزمندگان آن
عملیات به اسارت در آمده بودند و یا اردوگاه «رهبران» برحسب ترکیبی از
رهبران اردوگاههای مختلف که به یکی از اردوگاههای تکریت منتقل شده بودند و
یا اردوگاه «موصل کوچک» یا «بزرگ» برحسب اندازه و وسعت اردوگاه و یا
نامگذاری با تلفظ و لهجه ایرانی مانند «عنبر» به جای الانبار و یا
«بینالقفسین» به علت واقع شدن بین دو اردوگاه.
این بخش ⬅ اردوگاه «موصل ۴»، معروف به اردوگاه حرس خمینی و پاسداران و مخربین(موصل ۳ قدیم)
در یک نگاه
تأسیس در 16 شهریورماه 1361، انحلال در 26 مردادماه 1369
تعداد آزادگان: بیشاز 1500 نفر
این اردوگاه دو طبقه و پانزده آسایشگاه داشت که در هر آسایشگاه بین 100 تا 150 نفر حضور داشتند.
وضعیت جغرافیایی و ساختمانی اردوگاه
اردوگاه موصل 4 بهشکل قلعه ساخته شده بود و در چهارگوشة آن، چهار برج قرار داشت که محل نگهبانی سربازان عراقی بود. آسایشگاهها در کنار و حدفاصل برجها قرار داشتند و وسط آنها حیاط بود.
دیوارهای زمخت در ضلع بیرونی زندانها بر هیبت آن افزوده بود. تمامی ساختمانها از سیمان سفید و سیاه بودند. داخل زندانها نیز کف زمین، دیوارها و سقف از سیمان و بتون ساخته شده بود. (قشمی، 1398: 97)
از علفهای بلند محوطة اردوگاه معلوم بود که مدتهاست کسی در آن زندگی نکرده و حالت متروکه داشت. خوب که فضای آن را ازنظر گذراندیم، دیدیم ازنظر ظاهری کاملاً شبیه اردوگاه موصل 1 است. (کیانی، 1388: 71)
مانند بقیة اردوگاههای منطقة موصل، این اردوگاه هم از دو طبقه تشکیل شده بود. در این اردوگاه، در هر طبقه پانزده آسایشگاه وجود داشت. در مقابل هر آسایشگاه، یک قطعه زمین چمن بود. دو سرویس بهداشتی در انتهای اردوگاه بود که در هریک از آنها شانزده چشمه توالت برای قریب دو هزار نفر درنظر گرفته بودند. صفهای طولانی، آلودگی داخل توالت و آبگرفتگی، که گاهی تا مچ پا و یا زیر زانو بالا میآمد، برایمان بدترین شکنجه بود. بهرغم همة اینها، مجبور بودیم در صف نوبت بایستیم و نگران زدن سوت هم باشیم. (همان)
بلندگوی رادیو داخل آسایشگاهها نصب شده بود و به دست خود عراقیها کنترل میشد. مدت زمان پخش برنامة رادیو عراق یا موزیک از این بلندگو حدود چهارده ساعت در شبانهروز بود؛ بهطوریکه از صبح و قبلاز آمار شروع میشد و تا ساعات پایانی شب ادامه داشت.
تاریخچه و امکانات اردوگاه
پساز وقایعی که در اردوگاه موصل 2 اتفاق افتاد، در 16 شهریور 1361 بیش از 800 نفر شامل 500 نفر از موصل 2 جدید و 340 نفر از آزادگان مذهبی قدیمی (مصاحبه با عبدالمجید رحمانیان، 1401) را به محلی جدید در همان منطقه به نام موصل 4 منتقل کردند. عبدالمجید رحمانیان میگوید: «بیست روزِ اول، آب زنگزده و علف میخوردیم.» این گروه اولین اسرایی بودند که به اردوگاه موصل 4 قدم گذاشتند و با ورود آنها این اردوگاه راهاندازی شد. چند روز بعد [حدود یک ماه بعد] هم حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی به این اردوگاه وارد شد (خاجی، 1391: 171) ایشان در آبان سال 1362 به موصل 3 (کوچیکه) منتقل شدند و بهمن همان سال ایشان را به اردوگاه موصل 4 منتقل کردند.
سید آزادگان تا نهم اسفند 1362 در این اردوگاه بودند، سپس ایشان را برای مدتی کوتاه (حدود دو ماه) با گروهی 150نفره به رمادی 7 (بینالقفصین) منتقل کردند. در 22 بهمن سال 1361، 500 نفر از اسرای عملیات والفجر را به موصل 4 آوردند و تعداد اسرا به 2000 نفر رسید. در هر اتاق 150 نفر بودیم و اصلاً جا برای حرکت نبود (رحمانیان، همان). این اردوگاه بهعلت انتقال اسرای مذهبی و انقلابی به آن برای اعمال فشار و کنترل بیشتر در میان بعثیها به اردوگاه قفص الحرس الخمینی و در میان اسرا به اردوگاه تبعیدیها معروف بود. همچنین بهعلت حضور حجتالاسلاموالمسلمین سید علیاکبر ابوترابیفرد و شکلگیری اردوگاه با روش مدیریتی ایشان، این اردوگاه در میان اسرا به اردوگاه حاجآقا ابوترابی نیز معروف شد (دهنمکی، 1392: 175).
شعارهای سیاسی نوشتهشده بر دیوارهای اردوگاه حاکی از آن بود که آنجا در زمان حیات و حاکمیت احمد حسن البکر، چهارمین رئیسجمهور عراق، ساخته شده است. اردوگاهها، بعداز جنگ تحمیلی، محل نگهداری اسرای جنگی شدند و بهدلیل افزایش جمعیت اسرا اردوگاه یا بهتعبیر عراقیها قفصِ شمارة 4 بهعنوان چهارمین پادگان نظامی برای اسرا تغییر شکل داد. (قشمی، 1398: 65)
ده روز اول، همة افراد داخل آسایشگاهها زندانی بودند و فقط روزی یک مرتبه درِ آسایشگاهها را باز میکردند و افراد اجازه داشتند که به دستشوییهایی بروند که فاقد آب بود. کل زمان رفتوآمد یک آسایشگاه به دستشوییها، حتی به نیم ساعت هم نمیرسید و درطول همین زمان اندک، سربازان عراقی با کابل و باتون افراد را مورد ضربوشتم قرار میدادند. پسازآن، روزانه یک ساعت هواخوری به اسرا داده شد، البته ساعت هواخوری هر آسایشگاه بهطور جداگانه بود. بهمرور این زمان افزایش یافت تا اینکه به حدود هفت ساعت در شبانهروز رسید. (خاجی، همان)
هنوز یک ماه از ورود اسرا به این اردوگاه نگذشته بود که نمایندگان صلیبسرخ برای بازدید آمدند. 22 بهمن 1361، حدود 500 اسیر اردوگاه موصل 2 قدیم [1 جدید]، که در عملیاتهای رمضان و محرم به اسارت درآمده بودند، به موصل 3 منتقل شدند. اوایل اسفند 1362 نیز حدود 150 اسیر این اردوگاه به منطقة رمادی فرستاده شدند و بهدنبال آن، 600 اسیر اردوگاه موصل 2 قدیم، که در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت عراقیها درآمده بودند، به این اردوگاه انتقال یافتند. در همان روز، سربازان عراقی اسرای جدید را با کابل و باتون تنبیه کردند که براثر آن یکی از اسرا به نام حبیبالله برغمان یک چشم خود را از دست داد. پسازآن، در هر آسایشگاه 150 تا 160 اسیر را جای دادند که این تعداد بیشتر از ظرفیت آسایشگاهها بود و باعث ایجاد زحمت و دردسر برای اسرا شد. آخرین جابهجایی این اردوگاه 16 اردیبهشت 1363 صورت گرفت که طی آن حدود 500 اسیر آن به موصل 3 منتقل شدند. (همان: 172)
آزادگان، بهدلیل وضعیت مبهمی که داشتند، ناگزیر درصدد برآمدند برای زندگی و زندهماندن برنامهریزی کنند. آموزش، ورزش و رعایت بهداشت درحدتوان جزئی از برنامههای آنان بود که در مدت اسارت انجام میشد. «در هر آسایشگاهی بهازای هر ده نفر یک نفر مسئول برای کارهای گوناگون داشتیم. گروههایی نظافتی نیز برای نظافت اردوگاه تشکیل شده بود. اگر آسایشگاهها 120نفره بودند، یکی از گروههای دهنفره مسئول نظافت آسایشگاه بود و بعداز خروج همة بچهها برای آمارگیری، نظافت میکردند. بحث نظافتی ما در سه بخش انجام میشد:
1. نظافت فردی
2. نظافت نیمهعمومی
3. نظافت اردوگاهی
عدهای پاشویة جلوی دستشویی و حمام آسایشگاه را تمیز میکردند و با شلنگ میشستند. گروه نظافت مکلف بود، وقتی مسئول غذا برای آوردن غذا میرفت، سفرة غذا را آماده کند. سفره از جنس گونی بود که روی آن نایلون میانداختند.
اگر سوت آمار ساعت 8 صبح زده میشد، چنانچه مشکلی پیش نمیآمد، ساعت 8:30 زمان خوردن صبحانه بود. عدهای هم ورزش میکردند که به دو شیوة انفرادی و جمعی انجام میشد؛ ورزشهای انفرادی معمولاً ورزشهای رزمی مانند بوکس، جودو، کاراته و تکواندو بودند که ازنظر عراقیها ممنوع بودند. اگر گروهی ساعت 9 صبح برنامة ورزش داشت، سر سفرة صبحانه حاضر نمیشد و برای ورزش میرفت، دراینصورت بچهها غذای آنها را برایشان نگه میداشتند.
بچهها، بعداز صرف صبحانه، از آسایشگاه خارج میشدند و گروه نظافت سفرهها را جمع میکرد، پتوها را سهلا میچید و کلاً آسایشگاه را مرتب میکرد. افرادی که میخواستند به ورزش رزمی بپردازند به داخل میآمدند و دور از چشم عراقیها ورزش میکردند؛ بچههایی هم که کلاس داشتند مشغول آموختن میشدند. کلاسها شامل آموزش قرآن، نهجالبلاغه، دعا، زبان (روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی)، دروس عربی، فیزیک، شیمی، ریاضیات، فارسی، سوادآموزی و ... بود. (آرشیو مؤسسة پیام آزادگان (طرح حماسه)، 1385، مصاحبه با غلامرضا جوکار)
یکی از آزادهها معروف به موسیتُرکه، که زمان اسیرشدن فقط زبان ترکی بلد بود، موقع آزادی به 8 زبان زندة دنیا مسلط شده بود، زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه و ... را که خواند، بعدها زبان اسپانیایی را سههفتهای یاد گرفت و بعدها برای بچهها کلاس گذاشت. (همان، مصاحبه با رضا بیادی)
گاهی مجبور میشدیم بهدلایلی ازجمله صدای بچهها هنگام درسخواندن یا بوی بدن ورزشکاران مکان کلاسها را عوض کنیم، البته بعضی از کلاسها نیاز به فضای زیادی نداشت و وقتی عراقیها میآمدند، بهسرعت جهت کلاس را عوض میکردند، ولی ورزش هم نیاز به دویدن داشت و هم پرسروصدا بود. بچهها پتوها را باز میکردند و روی آنها ورزش میکردند و هنگام آمدن عراقیها سریع آنها را جمع میکردند.
برای تهیة آب گرم مشکل داشتیم. بچههای آشپزخانه صبحها دوتا از دیگها را آب گرم میکردند تا اگر افرادی احتیاج به حمام ضروری دارند، از آن استفاده کنند. بخشی دیگر از آب گرم را با المنتی تأمین میکردیم که بچهها درست کرده بودند. بالأخره این المنت باعث آتشسوزی شد. بچهها وقتی سیم کم آوردند، سعی کردند از پریز برق آسایشگاه سیم بکشند و آنقدر کشیدند تا برق یکطرف آسایشگاه قطع شد. این شد که لو رفتیم و المنت را هم از دست دادیم. (همان، مصاحبه با جوکار)
نگارنده: فرزانه قلعهقوند
در پرونده اردوگاه شناسی ما به
معرفی کامل اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق خواهیم پرداخت.
آنچه منتشر شد:
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com