شاید روزی که صدام حسین جنگ تحمیلی را علیه ایران آغاز کرد، فکرش را نمیکرد، خیلی زود یک روزی برسد که خودش معدوم شود و محبت و برادری بین مردم ایران و عراق نسبت به یکدیگر بیش از پیش نمود پیدا کند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، شاید روزی که صدام حسین جنگ تحمیلی را علیه ایران
آغاز کرد، فکرش را نمیکرد، خیلی زود یک روزی برسد که خودش معدوم شود و
محبت و برادری بین مردم ایران و عراق نسبت به یکدیگر بیش از پیش نمود پیدا
کند.
البته در دهه اخیر یکی از عواملی که سبب
شده محبت و اخوت بین مردم ایران و عراق بیشتر ظهور پیدا کند، سفر اربعین
بوده است. در این سفرها ایرانیهایی که در سرزمین عراق حضور پیدا میکنند،
با میزبانانی مواجه هستند که با جان و دل مهمانهای امام حسین(ع) را پذیرا
هستند.
در یکی از همین سفرهای اربعین، آزاده
دفاع مقدس «ابراهیم فخاری» از طریق یک رابط با «ابومنتظر» آشنا میشود؛
ابومنتظر که در زمان جنگ تحمیلی به اسارت ایرانیها درآمده بود، این روزها
میزبان اسرای ایرانی دوران دفاع مقدس است.
از
سمت راست اسیر ایرانی حسن دهقانی، اسیر عراقی ابومنتظر، اسرای ایرانی
ابراهیم فخاری و حسین جاننثاری، راننده عراقی و همسایه ابو منتظر احمد
علاوی، اسیر ایرانی محمد جواد ابراهیمی
آزاده
دفاع مقدس «ابراهیم فخاری» چگونگی آشنایی و ارتباط با این اسیر عراقی را
اینگونه روایت میکند: «قضیه آشنایی من با این اسیر آزاد شده عراقی دروان
جنگ تحمیلی این طور بود که چند سال پیش به لطف خدا اربعین سفری به کربلا
داشتم در راه بازگشت از سامرا وقتی سوار خودروی عراقی شدم، با راننده عراقی
احوالپرسی کردم. او پرسید: عراقی هستی؟ گفتم: نه! گفت: چطور عربی بلد
هستی؟ گفتم: در اسارت بعثیها بودم و در اردوگاه عربی یاد گرفتم. وقتی گفتم
اسیر بودم، او گفت: همسایه ما هم در ایران اسیر بوده و مرا به منزل خودشان
برد و آن شب را در منزل این راننده مهمان شدیم. و روز بعد به دیدم
ابومنتظر رفتیم. ابومنتظر همان سرباز عراقی بود که در جنگ تحمیلی به اسارت
ایران درآمده بود. با او آشنا شدیم و چند سالی است که با ابومنتظر ارتباط
دارم. این روزها هم به همراه ۳ نفر از دوستان آزاده دفاع مقدس به منزل
ابومنتظر رفتیم.»