صدای شکستن استخوان خاطرات بدونِ اغراق حسن تاجیکشیر جانباز و آزادهای بیادعا و متواضع از روستای حسنجهازی فاریاب کرمان است که در 5 فصل رایت شده است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، این
موسسه، تنها مؤسسهای در کشور است که بهطور تخصصی در حوزه ترویج فرهنگ
آزادگی فعالیت میکند. گردآوری، ثبت و انتشار خاطرات و تاریخ و
فرهنگ دوران مقاومت (اسارت) مهمترین فعالیت مؤسسه است، ازاینرو علاوهبر
جمعآوری خاطرات، اسناد، دستنوشتهها، عکسها، نامهها و اجرای پروژههای
پژوهشی، همواره چاپ و نشر کتاب از فعالیتهای گسترده معاونت پژوهش و نشر
مؤسسه پیام آزادگان است.
در ادامه به معرفی کتاب «صدای شکستن استخوان» از سری کتابهای منتشر شده توسط انتشارات پیام آزادگان میپردازیم.
صدای شکستن استخوان خاطرات بدونِ اغراق حسن تاجیکشیر جانباز و آزادهای بیادعا و متواضع از روستای حسنجهازی فاریاب کرمان است که در 5 فصل رایت شده است.
حسن تاجیکشیر در 20 اسفند سال 1360 به اسارت درآمد وسالهای اسارات خود را در اردوگاههای الانبار (کمپ 8 یا عنبر) سپری کرد.
❖گزیدهای از محتوای کتاب
در
آمبولانس، من بودم و دو سرباز عراقی، که یکی راننده و دیگری نگهبان بود.
وقتی از خیابانهای شهر رد میشدیم، با دیدن مغازهها و مردمی که در
رفتوآمد بودند دلم برای آزادی تنگ شد. جلوی یک ساندویچفروشی، آمبولانس
ایستاد. راننده پیاده شد و رفت بهطرف ساندویچفروشی. با خودم گفتم حتی
اگر در بیمارستان هیچ کاری برایم انجام ندهند، رفتنش به خوردن یک ساندویچ
خوشمزه بعد از دو سال میارزد. بیصبرانه منتظر بازگشت راننده بودم. نگهبان
درِ عقب آمبولانس را باز کرد که از آن بهعنوان میز استفاده کند. راننده
از راه رسید، ساندویچ و نوشابهها را گذاشت روی میز. یکی از ساندویچها را
خودش برداشت، دیگری را هم داد به نگهبان. برای من هیچ ساندویچی نخریده بود!
با اشتها شروع کردند به خوردن. آنها حتی به من نگاه هم نمیکردند. باد بوی
ساندویچها را آورد توی کابین آمبولانس؛ دهانم آب افتاد و دلم ضعف رفت.
ساندویچ و نوشابهشان را خوردند، با کاغذ ساندویچ سبیلهای چربشان را پاک
کردند، بعد هرکدام سیگاری روشن کردند، سوار شدند و راه افتادیم.
◈ جهت خرید این کتاب اینجا کلیک کنید
◈ برای مشاهده کتابهای دیگر اینجا کلیک کنید
انتهای پیام/
یاد خدا آرامش بخش دلهاست.