آقای ابوترابی وارد محل کار افسر ارشد بعثی شده و با همان متانت همیشگی منتظر می ماند تا دلیل احضار خود را بداند. افسر بعثی مانده است چه بگوید و چگونه بگوید.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، زمان 14 خرداد 1368 و مکان کمپ 5 اردوگاه تکریت. افسر ارشد اردوگاه حاج آقای ابوترابی را به غرفه (اتاق کار) خود فرا میخواند. چشمان نظاره گر و نگران اسرا شاهد این ماجراست و گویی خبری در راه است. آقای ابوترابی وارد محل کار افسر ارشد شده و با همان متانت همیشگی منتظر می ماند تا دلیل احضار خود را بداند. افسر بعثی مانده است چه بگوید و چگونه بگوید. نشانه های ترس و وحشت در چهره اش پیداست. بالاخره لب به سخن باز کرده و به حاج آقای ابوترابی میگوید: «از رادیوی عراق خبر فوت «خمینی» را شنیده است اما باورش نشده و به سراغ رادیو بی بی سی رفته تا از صحت وسقم آن باخبر شود که بی بی سی هم این خبر را تایید کرده و از وقوع آن مطمئن شده است». افسر بعثی از حاج آقای ابوترابی میخواهد از موقعیت و نفوذ خود استفاده کرده و مانع شورش و هیجانات اسرا شده تا از وقوع حوادث ناگوار جلوگیری شود. این خواسته افسر ارشد عراقی که بیشتر یک خواهش بود تا یک تهدید مورد قبول سید آزادگان قرار گرفت و ایشان از اتاق کار افسر ارشد عراقی خارج میشود و در حلقه محاصره اسرای ایرانی که نگران ایشان بودند قرار میگیرد. اسرا دلیل احضار نا به هنگامش را جویا می شوند، سید آزادگان با همان آرامش و طمانینهای که منحصر به خود اوست میگوید: او را از حال نامساعد امام با خبر کرده اند و او با این جمله از اسرا میخواهد برای سلامتی امام دست به دعا بردارند و اینگونه اسرا را روانه آسایشگاهها می کند.
اسرا با شنیدن این خبر هرکدام درخلوت تنهایی خود فرو رفته و دست به دعا بر میدارند. یکی از اسرا در حالیکه سر بر سجده دارد به خوابی عمیق فرو رفته و در عالم خواب امام خمینی (ره) را در میان چهارده معصوم علیهم السلام در آسمان می بیند. به سراغ حضرت زهرا رفته و با التماس "شفای فرزند" را از مادر طلب میکند و حضرت زهرا سلام علیها به او می گویند: «تا به حال هر کاری برای سلامتی روح الله از ما ساخته بوده انجام داده ایم چون مورد تایید ما بوده است ولی گویا تقدیر الهی این بار بر ماندنش نیست و او باید در جمع آنهار(چهارده معصوم) بماند».
با شنیدن این خبر آزاده عزیز ما آشفته و سراسیمه از خواب بیدار شده و سراغ آقای ابوترابی را می گیرد و ماجرای خواب خود را بیان میکند و از وی میخواهد اگر خبری دارد به او بگوید که اینجا مرحوم ابوترابی از راز سر به مهر فوت امام پرده برداشته و خبر ارتحال امام را تایید می کند.
این ماجرا بیان رویدادی بود که دو یاد را در خاطره های آزادگان عزیز زنده می کند. یاد امام که پیشوا و مقتدای همه آزادگان جهان است و یاد سید آزادگان مرحوم ابوترابی که مقتدای آزادگان در دوران اسارت آنهاست و چقدر عجیب است که این دو سید بزرگوار با فاصله کمی در امتداد مسیری که به بهشت منتهی میشود پرواز خود را آغاز می کنند ..
روحشان شاد ویادشان گرامی باد.
موسسه پیام آزادگان خراسان رضوی
انتهای پیام/
وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ.