بیشاز ۹۵ درصد اسراء حضرت امام(ره) را از نزدیک ندیده بودند اما با نام ایشان عشقورزی و زندگی میکردند که َتمامی تلخیها و محرومیتها برای آنان رنگ میباخت.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، به بهانه فرارسیدن سالروز ارتحال معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران، پای صحبت های غلامرضا احمدی از آزادگان دوران دفاع مقدس و عضو شورای شهر تبریز نشستیم تا در خصوص ارتباط معنوی اسراء با حضرت امام(ره) برایمان سخن بگوید.
احمدی با اشاره به خاطرات آزادگان در زمان ارتحال امام خمینی(ره)، اظهارداشت: ارتباط عاطفی، معنوی، امتی، مرید و مر قابل بررسی و تاملی بین اُسرا و امام امت وجود داشت.
اسراء با نام امام خمینی(ره) عشقورزی میکردند
وی ادامه داد: اسیری که سال ۱۳۵۹ اسیر شده بود، یعنی قبل از شروع دفاعمقدس که بهعنوان سرباز در مرز اسیر شده بود و چندان با شخصیت حضرت امام(ره) آشنا نبود، اما آنچنان با ایشان انس معنوی داشت که بسیاری غبطه میخوردند.
این آزاده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه بیشاز ۹۵ درصد اسراء حضرت امام(ره) را از نزدیک ندیده بودند اما با نام ایشان عشقورزی و زندگی میکردند که َتمامی تلخیها و محرومیتها برای آنان رنگ میباخت.
ترس عراقیها از توهین به امام خمینی(ره)
وی با اشاره به انس قلبی اسراء با امام امت، اذعان داشت: مسئولین بعثی آسایشگاه نیز متوجه انس قلبی و عاشقانه اسراء با شخصیت امام(ره) بودند و حتی جرات بیاحترامی به شخصیت ایشان را نداشتند؛ حتی هنگام بازجوییهای انفرادی نیز اگر کمترین توهینی صورت میگرفت با برخورد شدید اسیر مواجه میشد.
احمدی به خبر قبول قطعنامه اشاره کرد و افزود: رادیو در زمان اسارت از ممنوعترین اقلام بود که اگر از شخصی میگرفتند او را تا مرز شهادت میبردند؛ آنزمان هم ما از رادیو وقتی که شنیدیم امام(ره)، قبول قطعنامه را به “جام زهر” تعبیر کردهاند، بسیار ناراحت شدیم که کاش میبودیم و اجازه چنین پیشآمدی را نمیدادیم، خب قبول قطعنامه از طرف ما که عزت ایران اسلامی را میخواستیم بسیار سخت و سنگین بود.
نگران یک لحظه غیرقابل باور بودیم
وی به انتشار خبر بیماری حضرت امام خمینی(ره) در آسایشگاه اسراء پرداخت و گفت: در تلوزیون درمانگاه آسایشگاه خبر بیماری حضرت امام را شنیدیم؛ حالوهوای آسایشگاه غماندود شد، بهصورت جمعی و بهدور از چشم نگهبانان عراقی توسل و ختم صلوات میگرفتیم و نگران بودیم؛ نگران فقدان و لحظهای غیرقابل باور بودیم.
این آزاده دوران دفاع مقدس در ادامه به خبر ارتحال امام خمینی(ره) در آسایشگاه اشاره کرد و افزود: مسئولین آسایشگاه برای انتشار این خبر بسیار احتیاط میکردند، چون میدانستند که این خبر باعث ناراحتی اسراء خواهد شد و احتمال سناریوهای مختلفی از جمله شورش را میدادند.
دنیا برایما رنگ باخت…
وی با بیان این که من به همراه معدودی از اسراء این خبر را زودتر از بقیه شنیده بودیم، ابرازداشت: این خبر را سعی کردیم تا با زمینهسازی به دیگر اسرا انتقال دهیم. انگار دنیا بر روی تک تک آنها آوار شده بود.
احمدی خاطرنشان کرد: هرگونه تجمع و عزاداری در ایام عاشورا و… در آسایشگاه ممنوع بود، اما عراقیها شدت ناراحتی اسرا را چون میدانستند، از ترس دیگر کاری با آنها نداشتند تا راحت عزاداری کنند.
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
وی با اشاره به اینکه در آسایشگاه اسیری به اسم روحالله ندرلو از زنجان را داشتیم که ۶ ماه قبل از جنگ اسیر شده بود و باتوجه به سابقه زیاد، مسئول بخش ما بود، یادآور شد: او مانند یک برادر بزرگتر هر کدام از اسرا را با لطائفالحیلی آرام میکرد؛ اما وقتی من به اتاق تاریک و کوچکی که بغل اتاق بزرگ آسایشگاه قرار داشت گذرم افتاد، دیدم از میان تشکها برآمدگی دیده میشود که تکان میخورد؛ وقتی تشکهارا کنار زدم، دیدم روحالله چنان با شدت گریه میکند که انگار چند دقیقه پیش به اسرا آرامش خاطر و تسکین نمیداد.
این آزاده دوران دفاع مقدس ادامه داد: آقا روحالله سواد نداشت، اما وقتی من همان حین پیش او رفتم که تسکینش دهم، شعری زیبا برایم خواند که بعدها بچههای دیگر آنرا به سرود تبدیل کردند.
وی افزود: او آرام آرام زیر لب زمزمه میکرد: «شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت/ روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت/گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود/بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت»