آزاده سرافراز محسن غلامعلیان متولد ۱۳۴۱ و ساکن اصفهان است. وی در سال ۶۱ به همراه لشکر امام حسین (ع) عازم میدان جنگ شد و در عملیات محرم شرکت کرد و در جریان این عملیات از ناحیه نخاع مجروح شده و به اسارت دشمن درآمد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، آزاده سرافراز محسن غلامعلیان متولد ۱۳۴۱ و ساکن اصفهان است. وی در سال ۶۱ به همراه لشکر امام حسین (ع) عازم میدان جنگ شد و در عملیات محرم شرکت کرد و در جریان این عملیات از ناحیه نخاع مجروح شده و به اسارت دشمن درآمد و مدتی را در اردوگاه عنبر زندانی بود اما طبق قانون صلیب سرخ اسرای قطع نخاع و معلولینی که شرایط خاص داشتند مبادله شدند و وی به وطن بازگشت.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
آزاده سرافراز محسن غلامعلیان خاطرات عملیات محرم را چنین بیان کرد: در شب عملیات محرم قرار بود که از سه جناح به دشمن حمله کنیم. منطقهی عملیاتی محرم محیطی با تپههای فراوان و رودخانههای فصلی بود و همین شرایط باعث شد که با بارش باران رودخانهی فصلی دویرج طغیان کند. ما برای رسیدن به خط عراقیها باید از رودخانه میگذشتیم. فشار آب زیاد بود و عملیات لو رفته بود. برای اینکه جبههی چپ و راست ما بدون پشتیبانی نماند، مجبور به عبور از رودخانه بودیم. دو گردان وارد آب شد اما فشار آب آنقدر زیاد بود که خیلی از بچهها را آب برد و چیزی کمتر از یک گردان از آب خارج شد. به آن طرف رودخانه که رسیدیم گردان سازماندهی خود را از دست داده بود. خیلیها با دستان خالی بدون اسلحه بودند و یا با سلاحهای که دیگر از کار افتاده بود، آتش توپخانهی دشمن یک لحظه قطع نمیشد. چند کیلومتری جلو رفتم که یکباره درد بدی در بدنم پیچید و به زمین افتادم. از شدت خونریزی همهی لباس هایم قرمز شده بود. هنوز نمیدانستم چه اتفاقی افتاده که نیروهای بعثی را به بالای سرم دیدم و در سن ۲۰ سالگی به اسارت رژیم بعث درآمدم.
غلامعلیان بیان کرد: بعد از اسارت من را به شهر الاماره عراق بردند و از آنجا برای مداوا به بیمارستان ابوغریب منتقل کردند. مدتی در آنجا بودم و بعد از مداوای مختصری من را به بیمارستان الرشید بغداد بردند و بعد از مدتی به اردوگاه عنبر منتقل شدم. وی گفت: اردوگاه عنبر دارای چند بخش بود. بخشی که من در آنجا بودم مربوط به مجروحین بود که مدیریت آن بر عهدهی دکتر مجید جلالوند و دکتر هادی بیگدلی بود که اکثر مجروحان ابتدا به آنجا آورده میشدند و بعد به اردوگاههای دیگر منتقل میشدند.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
آزاده غلامعلیان گفت: چون قطعنخاع بودم در تمام مدت اسارتم در درمانگاه بودم، درمانگاه که میگویم شاید یاد دارو و دکتر و تجهیزات فراوان بیفتید. درحالی که آنجا فقط نام درمانگاه را داشت و امکانات درمانی در حد صفر بود و دکترهای ما با دست خالی مجروحین را درمان میکردند. گاه بدون تیغ جراحی، بدون مسکن و ... اما این شرایط باعث نشد که دکترهای ایرانی در عراق خسته شوند بلکه تلاش خود را بیشتر میکردند.
نمیتوانستم حرکت کنم و شبانه روز روی تخت بودم روزها برایم به کندی سپری میشد تا اینکه صلیب سرخ به اردوگاه آمد و در بین بچهها شایعه شد که اسرایی که مجروحیت خاص دارند مبادله میشوند. چند روز بعد از آن خبر، من به همراه تعداد دیگر از اسرا به عنوان اولین گروه آزادگان پیش از قطعنامه به وطن بازگشتیم. البته چون اولین گروه آزاده بودیم و کشور در آن زمان در حال جنگ بود، استقبال خاصی از ما صورت نگرفت. بعد از بازگشت از اسارت به متخصصین زیادی مراجعه کردم تا شاید کمی وضع جسمی من تغییر کند اما قطع نخاع از جمله بیماریهایی است که در دنیا درمانی ندارد و حال بعد از گذشت ۴۰ سال من هنوز هم ویلچر نشین هستم.
سخن پایانی به جوانان این نسل: از فرصت زندگی و سلامت و امکاناتی که دارید در جهت رشد و تعالی فکری و معنوی خود استفاده کنید تا در سنین پیری دچار حسرت و خسران نشوید و قدر وقت خود را بدانید.
✍ خبرنگار:معصومه بهمنی