موقع حرکت بچهها به هم سپرده بودند هر گاه احساس کردند که اتوبوسها کم یا تک شدهاند، صدای بچهها بلند شود و اعتراض و سروصدا کنند. عراقیها اتوبوس آخر و یکی ماندهبهآخر را منحرف کردند...
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، حاج ابوطالب ناهیدی در ۱۲ اسفند سال ۱۳۶۵ در حالیکه ۱۵ سال بیشتر نداشت در عملیات کربلای ۵ در شرق بصره به اسارت دشمن بعثی در آمد.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
وی
ضمن تحمل شکنجه های فراوان و سایر تعذیبات روحی، یکبار بخصوص به همراه چند
اسیر دلاور نوجوان دیگر توسط یکی از جاسوسان به عنوان طراحی برای زدن سنگ
به نگهبان ها معرفی شد و مورد شکنجه و وصل برق قرار گرفت. ناهیدی
همچنین در جریان رحلت حضرت امام رضوان الله تعالی علیه به جرم فعالیت
سیاسی و عزاداری برای امام خمینی ره به ملحق تکریت ۱۱ تبعید و بعد از تحمل
۴۵ روز شکنجه به اردوگاه ۱۸ بعقوبه منتقل شد، حاج ابوطالب بعد از آزادی
همواره در آموزش و پرورش به خدمت مشغول بوده است و یکی از اعضای فعال جامعه آزادگان در گلستان می باشد.
ناهیدی یکی از آن رزمندگان با جسمی اسیر و روحی آزاد بود که دوران اسارت خود را در اردوگاه 18 تکریت سپری کرد. خلاصهای از خبر آزادی اسرا به روایت وی را در ادامه میخوانید:
با حاج آقا ابوترابی در بند 1 آسایشگاه 3 مستقر بودیم. ایشان با چند تن از دوستان و افسران مانند حاج آقا جمشیدی آمدند آنجا. ایشان را نمیشناختم. حدود یک هفته در اردوگاه 18 (بعقوبه) بودند. در جمع علنی سخنرانی نکردند..برای تبادل توافق شده بود. فکر میکنم حدود هشتصد نفر در روز مبادله میشدند. تعداد ما در اردوگاه 18 بیشتر از این رقم بود و برای همین بچهها را بهنوبت میفرستادند. روحیة بچهها تقدم دیگران بر خود بود. همه دوست داشتند دیگران را بر خود مقدم بدانند.
تقریبا دوگروه مانده بودیم برای آزاد شدن! واقعیت امر این بود که تعدای از دوستان که از نظر عراقیها شلوغکار بودند و روی آنها حساسیت داشتند، میخواستند اینها را نگه دارند. بچهها خودشان را میرساندند لابهلای کسانی که میخواستند مبادله شوند، اما عراقیها اینها را بیرون میکشیدند. بچهها رفتند روی پشتبام اردوگاه و الله اکبر سر دادند. عراقیها تعدادی را به انفرادی بردند و از ترس اینکه آبرویشان جلوی صلیب نرود، مجبور شدند آن چند نفر را آزاد کنند. از همان اول هم مشخص بود که اینها قصد دارند تعدای را بهعنوان گروگان نگه دارند. حدود 90 نفر هم شامل این قضیه شدند، از جمله: دشتی پور، رحیم قمیشی، فرهاد سعیدی، شیرالی، سعید راستی، عبدالامیر چاووشی و ... .
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
موقع حرکت بچهها به هم سپرده بودند هر گاه احساس کردند که اتوبوسها کم یا تک شدهاند، صدای بچهها بلند شود و اعتراض و سروصدا کنند. عراقیها اتوبوس آخر و یکی ماندهبهآخر را منحرف کردند. بچهها همان لحظه متوجه موضوع شدند، اما تدابیر امنیتی سفتوسخت بود و از ضدشورش استفاده کردند. ماشینهای نظامی باز که رویش دوشکا نصب شده بود. البته توجیه میکردند که ما شما را به مقصد نا معلوم نمیبریم. ما شما را میبریم بغداد و از بغداد با هواپیما میفرستیم ایران. اگر چه این حرف غیرمعقول و غیرقابلباور بود، اما چارهآی جز قبول نداشتیم. از بغداد که رد شدیم فهمیدیم که دیگر گرفتارشان شدهایم، اما تدابیر سختی بود. جلوی اردوگاه 9 که رسیدیم تقریبا هوا تاریک شده بود. بچهها نمیخواستند پیاده شوند، حتی بهقیمت جانشان، چون داستان ما گروگانگیری بود! بیشتر بچهها برگشته بودند ایران و فقط ما مانده بودیم! عراقیها چندین بار اخطار دادند. حتی امکان زدوخورد فیزیکی با عراقیها زیاد بود. رسیده بودیم آخر خط.
گفتند اگر پیاده نشوید همهتان را اینجا قتلعام میکنیم. ناگزیر پیاده شدیم. هر روزش به امید آزادی روز بعد گذشت دوماه سخت و طاقتفرسا در انتظار گذشت. این دوماه انتظار، کشندهتر از سالهای اسارت گذشت.
30 آبان 1369 برگشتیم وطن.
انتهای پیام/
بیشتر بخوانید (خاطرات آزادی)
خبرنگار: مالک دستیار