به مناسبت سالگرد درگذشت «دکتر سیدعلی خالقی» مختصری از زندگی وی به همراه روایتی کوتاه از ایشان را با هم می خوانیم.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، مرحوم دکتر «سید علی خالقی»، آزاده تهرانی،
بعداز اخذ دیپلم از مدرسه دارالفنون، در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی
اصفهان پذیرفته شد. ایشان سال 1342 برای گرفتن تخصص به کانادا رفت و موفق
به اخذ مدرک فوق تخصص ارتوپدی شد. مدتی در همان کشور مشغول به کار شد، اما
با همه تلاش وزارت بهداشت کانادا برای ماندن ایشان در آن کشور، دکتر به
ایران بازگشت.
با شروع جنگ تحمیلی عراق
علیه ایران، گروه چهارنفرهای از پزشکان به منطقه جنگی رفتند. آنها 19
مهرماه 1359، پس از پایان مأموریتشان، در هنگام برگشت به اسارت درآمدند.
سالهای اسارت ایشان در زندان ابوقریب و اردوگاههای موصل 1 و 2 سپری شد.
دکتر
خالقی، بعداز آزادی، در بیمارستان ساسان تهران مشغول طبابت شد و از آن پس
بیمارستان ساسان پناهگاه آزادگان شد. سرانجام دکتر خالقی، پس از عمری
تلاش و مجاهدت، در 27 اردیبهشت سال 1400 در جوار معبودش آرام گرفت.
آزاده حجت الاسلام و المسلمین علی علیدوست(قزوینی) در مورد شخصیت «دکتر سیدعلی خالقی» میگوید:
دکتر خالقی سال ۵۹ در منطقه جنوب ایران اسیر شد. وی در منطقه جنگی طبابت میکرد و زمانی که به اسارت درآمد عراقیها متوجه مسئولیت ایشان شده بودند. رژیم بعث حدود شش سال دکتر خالقی را در انفرادی پنهان کرده بود و پس از آن به اردوگاه موصل دو یا همان «اردوگاه خیبریها» انتقال داد. وی در عید قربان سال ۶۶ به موصل یک منتقل شد و در اردوگاه موصل در بهداری مشغول خدمت رسانی شد.
یکی از صفات بارز ایشان مهربانی و اخلاق خوب ایشان بود که در کنار عبادت شبانه و اهتمام به زیارت عاشورا و ادعیه علت محبوبیت او نزد اسرا بود. بنده ایشان را پدر اسرا لقب دادم که البته علتی دارد. ایشان به لحاظ سنی از اسرا خیلی بزرگتر بودند و تقریباً تمام موهای سرشان سفید شده بود. یکبار بنده از دکترخالقی شنیدم که در یکی از دیدارها با مقام معظم رهبری آقا به ایشان لقب أب الاسرا داده بودند.
ایشان مدتها در بنیاد جانبازان فعالیت داشتند. در بیمارستان ساسان تهران کار میکردند و مخصوصاً به آزادهها بیشتر رسیدگی میکردند. بنده یکبار دچار مشکل در ناحیه زانو شده بودم. برای معالجه رفتم خدمت ایشان و قبل از ورود ویزیت را پرداخت کردم، ایشان همین که مطلع شدند بنده مبلغی پرداخت کردهام با آن سن و سال بلند شدند و رفتند مبلغ را از منشی گرفتند و خطاب به من گفتند: «اینجا از آزادهها پول نمیگیریم.»
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com