دنیا، گذرگاه است، نه قرارگاه؛ و مردم در آن دو دسته اند: دستهاى که در دنیا خود را فروختند و به نابودى افکندند و دستهاى که خود را خریدند و آزاد کردند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، علی علیدوست که میان همبندانش به
قزوینی مشهور بود، کودکی را در غم از دست دادن مادر، خواهر و برادرش در
زلزله بوئینزهرا سپری کرد. وی ضمن تحصیلات حوزوی، با نظام شاهنشاهی مبارزه
کرد و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و به اسارت نیروهای عراقی درآمد.
این آزاده سرافراز در مدت اسارت به فعالیتهای
فرهنگی پرداخت و انواع شکنجه را تحمل کرد؛ اما دست از مقاومت بر نداشت و 26
مرداد 1369 به میهن بازگشت.
کتاب «خداحافظ آقای رئیس» خاطرات حجتالاسلام والمسلمین آزاده علی علیدوست (قزوینی) و خاطراتی از سیدآزادگان حجتالاسلام والمسلمین سید علیاکبر ابوترابی را نیز دربر دارد.
نامش علی علیدوست و خودش هم چون نامش شیفتهی مولا علی(ع) وقتی که با ایشان هم صحبت شدم کلامشان را که بر زبان جاری میکردند، آنقدر محو لحن زیبایشان میشدم که مدام صدایم میزد حواست کجاست؟ با سخنانشان کلی سوال ریز و درشت در ذهنم جای گرفت فرصت را غنیمت دانستم و از ایشان خواستم تا به مناسبت ماه مبارک رمضان از خاطرات این ماه عزیز در اسارت برایمان سخن بگویند.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
آزاده علی علیدوست (قزوینی) گفت: من درسال ۵۹ بود که به اسارت رژیم بعث عراق درآمدم. در آن زمان ۲۰ ساله بودم حدود ده سال اسیر بودم تا اینکه در سال ۶۹ آزاد شدم.
در طول این ده سال اسارت خود شاهد تلاش نیروهای بعثی برای تخریب روحیهی معنوی اسرا بودم آنها میخواستند روح اسرا را همچون جسمشان اسیر کنند، آنها با نماز خواندن و قرآن خواندن ما مشکل داشتند و اگر قرآن یا نهج البلاغهای را در بین اسرا پیدا میکردند اسرای آن اردوگاه را مورد آزار و اذیت قرار میدادند.
یادم میآید که در سال ۶۲ یک نهج البلاغه برای اردوگاه ما آوردند ولی چون میترسیدیم که شاید این هم یک دام برای شناختن فرماندهان و روحانیون باشد از آن نهج البلاغه یک نسخهی دست نویس برای خودمان فراهم کردیم تا در صورتی که بعثیها نهج البلاغه را بردند یک نهج البلاغه داشته باشیم من وچند نفر دیگر از اسرا چون به نهجالبلاغه مسلط بودیم برای بچهها کلاس آموزش نهجالبلاغه میگذاشتیم من در آنجا برای هرکس که مشتاق یادگیری بود سخنان امام علی را بازگو میکردم و کلمات قصار را به اسرا آموزش میدادیم.
بیشتر بخوانید
در آنجا گرچه جسممان اسیر و دربند بود ولی روحمان آزاد بود و با شنیدن سخنان مولایمان جانی دوباره میگرفتیم واین باعث میشد که رنج اسارت برایمان قابل تحمل تر باشد. روزه گرفتن در هوای سوزان عراق طاقت فرسا بود ولی اسرا همواره به معنویات پایبند بودند و در ماه مبارک رمضان روزهداری میکردند گاهی هوا آنقدر گرم بود که آب را هم به نقطه جوش میرساند. بچهها برای اینکه بتوانند برای افطار یا سحر مقداری دمای آب را پایین بیاورند و آن را برای خوردن قابل تحمل کنند آب را در یک قوطی میریختند و یک گونی دور آن میپیچیدند و گونی را خیس کرده با این کار هنگامی که باد به گونی برخورد میکرد کمی از دمای آب پایین میآمد و آن را قابل خوردن می کرد.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
اما سخنی دارم برای جوانان. به جوانان وطنم همانطور که ما جوانیمان در اسارت گذشت عمرمان هم همان طور میگذرد و به پایان راه نزدیکیم همان طور که الإمام علیّ علیه السلام میفرمایند: الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ، وَالنّاسُ فیها رَجُلانِ: رَجُلٌ باعَ فیها نَفسَهُ فَأَوبَقَها، ورَجُلٌ اِبتاعَ نَفسَهُ فَأَعتَقَها.
امام على علیه السلام میفرمایند: دنیا، گذرگاه است، نه قرارگاه؛ و مردم در آن دو دسته اند: دستهاى که در دنیا خود را فروختند و به نابودى افکندند و دستهاى که خود را خریدند و آزاد کردند. گرچه در آن زمان دشمن در میدان نبرد بود ولی درحال حاضر شناخت دشمن مشکل است و باید حواسمان به فضای مجازی واعمالمان باشد.