یک سال بچهها ماه رمضان نسبتا آرامی را پشت سر گذاشتند. دل بعثیها لک زده بود برای یک تنبیه دستهجمعی و برگرداندن اوضاع به قبل از رمضان...
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، اسارت رزمندههای ایرانی دربند رژیم بعث عراق در ماه رمضان ویژهتر
میشد، در کنار سختیها و مشکلاتی که سربازان عراقی برای اسرا به وجود
میآوردند همدلی و ارتباط آنها با معبود بیشتر میشد و این حال و هوا در
ماه مهمانی خدا رنگ و بوی دیگری را به روزهای اسارت میداد. در ادامه خاطرهای از آزاده سرافراز رحمان سلطانی را در اردوگاههای عراق را میخوانید.
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال اینستاگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین اخبار آزادگان و ایثارگران را در کانال تلگرامی پیام آزادگان بخوانید. (کلیک کنید)
یک سال بچهها ماه رمضان نسبتا آرامی را پشت سر گذاشتند. دل بعثیها لک
زده بود برای یک تنبیه دستهجمعی و برگرداندن اوضاع به قبل از رمضان.
اینقدر برای اینکار عجله داشتند که حتی صبر نکردند که روز عید فطر سپری
شود و همان اول صبح بدون هیچ دلیل مشخص و یا حتی بهانه گیریای آسایشگاه به
آسایشگاه میگشتند و اذیت میکردند.
از بخت خوب ما یک گروهبان دوم بنام
«عوض» که دانشجو بود و معمولا همیشه یک کتاب دستش بود و کسی را نمیزد به
ما برخورد. «عوض» اهل سنت و آدمی مذهبی بود و خودش روزه میگرفت. با یک کابل وارد
شده و همه داخل آسایشگاه هفت به خط شدیم و دستور بشین برپا داد و با کابل
به در و دیوارها میزد و داد و بیداد میکرد و مرتب میگفت ادامه بدید.
ظاهرا دستور تنبیه عمومی از طرف فرمانده اردوگاه صادر شده بود و حتما باید
این کار انجام میشد. آنقدر بشین برپا رفتیم که تمام عضلات پاهایمان گرفت و
«عوض» مدام میخندید، ولی حتی یک کابل به کسی نزد. این هم عیدی بعثیها در
روز عید فطر به ما بود، اما مصیبتها دوباره بعد از عید شروع شد.