به مناسبت سالگرد عملیات بدر، به سراغ یکی از رزمندگان دفاع مقدس، آزاده سرافراز و جانباز «محمد علی بصری» رفتیم تا از نقش آفرینی در عملیات بدر برایمان بگوید.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، دفاع مقدّس در تاریخ ملت ایران، از دوران تأثیر گذار و فراموش نشدنی است.
یادکرد خاطرات آن دوران، علاوه بر ارج نهادن به فرهنگ فداکاری و ایثارگری، زمینهساز آشنایی نسلهای آینده با فرهنگ جهاد و دفاع از حق و تمامیّت
ارضی ایران است.
به مناسبت سالگرد عملیات بدر، به سراغ یکی از رزمندگان دفاع مقدس، آزاده سرافراز و جانباز «محمد علی بصری» رفتیم تا از نقش آفرینی در عملیات بدر برایمان بگویند.
لطفا از نحوه اسارت خود بگویید؟
شب بیست و سوم ما به خط اعزام شدیم و فردای آن روز در محاصره قرار گرفتیم. در این فاصله ما تانکهای دشمن را میزدیم. من صبح آن روز مجروح شدم و در حوالی دو ظهر سه هلیکوپتر آمدند و منطقه را به توپ بستند. وقتی مطمئن شدند همه مجروح یا شهید شدهاند سربازهای دشمن آمدند سراغ ما و به اسارت درآمدیم.
هدف از عملیات بدر چه بود؟ چه تعداد اسیر شدید؟
عملیات بدر یک عملیات ایذایی بود و به قصد آسیب به دشمن انجام میشد، ما قرار بود جاده بصره - الاماره را منهدم کنیم. این هدف اصلی عملیات بدر بود. حدود 300 نفر اسیر شدیم در مقابل عراقیها در همان عملیات که عملیات گستردهای هم نبود ۳۲۰۰ نفر اسیر دادند. در واقع یک عملیات کوچک ایذایی که به دنبال فتح سرزمین و خاک هم نبود ما این تعداد اسیر گرفتیم.
روزهای اولیه اسارت چکونه گذشت؟
زمانیکه اسیر شدیم من سن چندانی نداشتم یک پسر مجروح ۱۷ساله بودم. آنها در بازجویی اولیه سوالاتی میپرسیدند از جمله اینکه اهل کجاییم و... فامیل من هم که بصری هست.
اسم پدر و پدربزرگ و نام خانوادگی را پرسیدند من هم پاسخ میدادم تا گفتم فامیلم بصری است تا این را گفتم ستوان بعثی پرید جلو و گفت:«یعنی تو اهل بصره هستی؟» از آنجا که طلبه بودم و با عربی آشنا بودم منظورش را سریع فهمیدم. در اصل اجداد ما مبلغ دین بودند و سالها پیش در عراق زندگی میکردند و بعد از مدتی با دعوت مردم بوشهر به ایران مهاجرت میکنند. اما نباید این را میگفتم، خلاصه خدا خواست که بیاد بیاورم که در بوشهر یک روستایی هست به نام بصری و من گفتم من اهل روستای بصری هستم. این فامیل من در بازجوییها کتک هم داشت چون احساس میکردند اهل بصره عراق هستم ولی من همان پاسخ را میگفتم.
سپس منتقل شدیم به استخبارات. در استخبارات عراق ما را در دو اتاق ۱۶متری فرستادند. در هر اتاق حدود هشتاد نفر بودیم که جای نشستن هم نبود در حالیکه تمام بچهها از ناحیه دست و پا مجروح بودند مجبور شدند بعضاً روی پای هم بنشینند. حدود شش روز بعد در ۲۹ فروردین ما را حرکت دادند به سمت اردوگاه رمادی.
همه اسرای عملیات بدر در یک اردوگاه بودید؟
عملیات بدر حدود یک هفته طول کشید و آن ۲۹۰نفر به تدریج به ما اضافه شدند. بیشتر اسرای بدر روز ۲۲ و ۲۳ اسفندماه اسیر شدهاند. یک عده از بچهها که مجروحیت بیشتری داشتند را به بیمارستان منتقل کردند. اما افرادی مثل ما که یکی دوتا ترکش و تیر خورده بودیم را بیمارستان نبردند. همهی اسرای عملیات بدر به اردوگاه نه رمادی منتقل شدند.
ایستاده نفر اول از چپ
چرا اردوگاهها چند شماره دارد؟
اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق عمدتاً در شهرهای رمادیه، موصل و تکریت بودند. در بغداد اردوگاه ثابتی نبود و اسرا را ابتدا میبردند استخبارات بعد منتقل میکردند به سایر شهرها. اردوگاهها یک شماره کلی داشت و یک شماره شهری داشت. یعنی در هر شهر هر اردوگاه یک شماره داشت و در کلیت یک شمارهی دیگر داشت. مثلاً وقتی میگویند اردوگاه شش، منظور همان رمادی یک است. اردوگاه نه، همان رمادی سه است. به این ترتیب همه اردوگاهها دو شماره دارند.