در جلسات شبانه و البته محرمانه که توامان بود با بکار بستن تدابیر ویژه به دور از چشم بعثیها، گعدههایی درباره تاریخ اسلام و اخلاق و مباحث عقیدتی و سایر مطالب را شکل میدادیم.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، ایام اسارت دربرگیرنده لحظاتی بوده که در دل سختی و تاریکیهای آن، همواره تابش نور معنویت، ایمان، طراوت و شادابی به جان آزادگان سرافراز مینشسته. لحظاتی که معرفت از غیب میچکید و همه وجود آزادگان را عطش کسب معرفت تسخیر کرده بود. اکنون به بهانه ماه بندگی، قصد داریم تا پای خاطرات رمضانی آزادگان بنشینیم و از «رمضان به وقت آزادگی» بنویسیم. گفتوگوی اخیر «رمضان به وقت آزادگی» را با عبدالعلی تجرد انجام دادهایم.
عبدالعلی تجرد اهل شیراز است؛ وی مدیر دفتر موسسه پیام آزادگان در این استان است. این آزاده سرافراز در عملیات محرم بر اثر مجروحیت در سن 17 سالگی به اسارت دشمن بعثی در میآید و ایام اسارت را در اردوگاههای رمادی، بین القفسین، موصل بزرگ و غیره سپری میکند.
تجرد از گرمای ماه رمضان و رفتار زندانبانان بعثی میگوید و بیان میکند: ماه رمضان آن سالها متقارن با چله تابستان بود و استان رمادی که اردوگاه ما در آن قرار داشت، از بدترین آب وهوای ممکن برخوردار بود.
وی اشاره میکند: عراقیها مارا مجوس میخواندند و به همین دلیل در ماه رمضان، آمار میگرفتند که چه کسانی روزه میگیرند و غالباً حیرت میکردند که چقدر بین آزادگان اهتمام به ماه مبارک رمضان و روزه داری بالاست.
تجرد با اشاره به وضعیت غذا و بهداشت در دوران اسارت، تصریح کرد: بعثیها صبح آش میدادند و اسرا نیز ظرف آش را با پتو میپیچیدند تا بتوانند در زمان افطار با آش گرم افطار کنند؛ همین وضعیت در موردذ غذای تقسیمی شب که برای سحر نگه داشته میشد نیز حاکم بود.
این آزاده سرافراز ادامه داد: نگهداری اینچنینی غذاها، دردسرهایی داشت مثلاً اغلب آش ترش میکرد یا غذای سحری از دهن میافتاد؛ چای را هم که نگه میداشتیم در بهترین حالت ولرم بود و افسران عراقی هم در آن دوران همکار نکردند و اغلب با بیماریهای گوارشی و مشکلاتی روبهرو شدیم.
این آزاده سرافراز تصریح کرد: روحیه آزادگان روحیه خوبی بود؛ آدم روحش پر میکشید تا در کنار آزادگان و فضای معنوی به وجود آمده عبادت کند. البته آزار و اذیت بعثیها که سر جای خودش بود.
وی در ادامه گفت: ضربالمثلی را یکی از اسرا میگفت که «شکم مُشتیه، ولش کنی دَشتیه»و معنای این بود که اگر انسان از شهوت شکم مراقبت کند دیگر مقدار غذا خوردن برای او اهمیتی ندارد اما اگر این مراقبت انجام نشود، شکم به مثابه دشتی است که نمی توان آن را پر کرد.
تجرد خاطرهای از سحرگاه اردوگاه موصل را نیز روایت کرد و گفت: در اردوگاه موصل که بودیم شرایط به گونهای رقم خورد که عراقیها کوتاه آمدند و همکاری کردند که زمان غذا را جابجا کنند؛ سهم ناهار به سحر اختصاص داده شد و صبحانه را هم افطار میآوردند. همین مسئله سبب شد تا بتوانیم خنکای نیمه شب را حس کنیم که لذت وصفناشدنی برای ما داشت چرا که هنگام «داخل باش» درب سالنها بسته میشد و ما غیر از ماه رمضان در اردوگاه موصل، هیچگاه نمیتوانستیم سحرگاه و آسمان شب را ببینیم.
این آزاده سرافراز در باب فعالیتهای فرهنگی رمضانی در اردوگاهها گفت: بچههای با سواد در میان آزادگان اردوگاه ما کم بودند و در زمینه آموزش با مشکلات مواجه بودیم؛ دلیل اصلی هم این بود بچههای کم سن و سال را در یکجا جمع کرده بودند و همین فضا سبب شده بود بچهها مجبور باشند از کمترین اطلاعاتشان بیشترین بهرهبرداری را داشته باشند.
وی بیان کرد: در جلسات شبانه و البته محرمانه که توامان بود با بکار بستن تدابیر ویژه به دور از چشم بعثیها، گعدههایی درباره تاریخ اسلام و اخلاق و مباحث عقیدتی و سایر مطالب را شکل میدادیم؛ به عنوان مثال من اگر حتی یک کتاب از شهید دستغیب را خوانده بودم یا کتابی از آیتالله سبحانی آن را در چند جلسه ارائه میکردم.
انتهای پیام/