روایتی از فعالیت های فرهنگی الماس های درخشان هشت سال دفاع مقدس به مناسبت ایام الله دهه فجر در قالب خاطره ای از آزاده سرافراز علیاکبر فندرسکی که برای هر مخاطبی جالب توجه است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، الماس های درخشان هشت سال دفاع مقدس در اوج غربت و اسارت نیز با حفظ روحیه والای ایستادگی و ایثار در قلب زندان های دشمن بعثی ضمن حفظ روحیه انقلابی خود با فعالیت های فرهنگی ضمن زنده نگه داشتن مناسبت های مختلف مذهبی و ایام الله انقلاب اسلامی، دشمن بعثی را در خاک خود به سخره می کشیدند.
در ادامه توجه شما را به روایتی از آزاده سرافراز علیاکبر فندرسکی در کتاب هفت خوان با نویسندگی خانم فرزانه قلعهقوند جلب می کنیم:
یکی از دوستان اردوگاه موصل نقل میکرد: طبق معمول، بهمناسبت 22 بهمن داشتیم
توی آسایشگاه نمایش بازی میکردیم. دو نفر را کنار پنجرهها مأمور کردیم تا نگهبانی
بدهند.
نگهبان باید بهمحض نزدیکشدن سرباز عراقی، با رمز به بچهها اطلاع میداد.
عراقیها متوجه موضوع شدند.
داستان از این قرار بود که یکی از بچهها با گریم و
لباس خودش را به شکل الاغ درآورده بود و نمایش بازی میکرد. بچهها مشغول تماشای
نمایش و خندیدن بودند.
نگهبانها هم انگار حواسشان جلب نمایش شده بود و نگهبانی را
فراموش کرده بودند.
سرباز عراقی از پشت پنجره داخل آسایشگاه را میبیند و فکر میکند
واقعاً یک الاغ آمده داخل آسایشگاه. بلافاصله با سرعت میرود و به همراه افسر
عراقی و چند سرباز برمیگردد.
بچهها فوری صحنه را بههم میزنند و خودشان را میزنند
به خواب. عراقیها در آسایشگاه را باز میکنند و شروع میکنند به دادوبیداد: یالّا
یالّا، آمار، خمسهخمسه و ... . طبق معمول، ضربهزدن با کابل همراه با ناسزا و گفتن
قشمار، قندره بود.
افسر عراقی از بچهها میپرسد: «ون حمار؟» الاغ کجاست؟ چهکارش
کردین؟ بچهها میگویند ما الاغمون کجا بود. توی آسایشگاه که قفله و دورتادور
اردوگاه هم که سیمخاردار و نگهبان داره. از سرباز عراقی اصرار و از بچهها انکار.
سرباز دائماً قسم میخورد که من خودم با دو تا چشمم یک الاغ توی آسایشگاه دیدم.
افسر عراقی شروع میکند به بازدید و زیروروکردن همهجا.