رزمندگان در جبهه اسارت همواره موازی با جبهههای دیگر، در تنگناهای دشواری ایستادگی میکردند؛ در تاریکزاری که هر لحظه ممکن بوده کار تمام شود. در چنین شرایطی آزادگان ما حضور داشتند و جریان زندگی در دوران اسارت خود یک پدیده قابل تأمل است که باید بررسی شود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، در
برنامه هایی با عنوان نقد کتاب که توسط موسسه فرهنگی پیام آزادگان تهران در باغ
موزه دفاع مقدس همواره برگزار میشود در یکی از این برنامه ها به نقد کتاب «ممد
یزدی» به نویسندگی یوسف بدرالدین و منتقد برنامه دکتر محمدرضا سنگری به مناسبت
هفته دفاع مقدس برگزار شد می پردازیم:
ابتدا
با آقای یوسف بدرالدین نویسنده کتاب ممد یزدی صحبتی داشتیم و چند سوال از وی
پرسیدیم که در ادامه گزارش آمده است:
آقای
بدرالدین چه شد که ممد یزدی را به رشته تحریر درآوردید؟
وی در مورد چرایی نگارش کتاب گفت: «در حوزه داستاننویسی و خاطرهنویسی
اثر داشتم و خیلی دوست داشتم در حوزه دفاع مقدس هم اثری داشته باشم.
وی
ادامه داد: «چون همه ایشان را به اسم ممد یزدی میشناختند حتی عراقیها هم ایشان
را ممد یزدی صدا میزدند، به همین دلیل اسم کتاب را ممد یزدی گذاشتیم».وی افزود: «نوشتن این
کتاب حدود یک سال طول کشید و چندین نوبت نیز ویرایش شد».
ابتدا
دوستانی که در این حوزه میتوانستند نظر و پیشنهادی بدهند، کتاب را خواندند و بعد
از آن ما اقدام به چاپ کتاب نمودیم و در شهرستان خودمان که میبد یزد هست، نیز این
کتاب مورد استقبال واقع شد و الحمدلله به چاپ دوم نیز رسید.
کدام
ویژگیِ ممد یزدی شما را جذب کرد که تصمیم گرفتید آن را بنویسید؟
مهمترین
مولفهای که در مقدمه هم عرض کردم، جسارت و شهامت جوانان و نوجوانان ما در دفاع
مقدس بود چراکه دشمن میخواست طوری جلوه دهد که جوانان ما بهدلیل کمبود نیروی
انسانی و بهزور به جبهه آمدهاند در حالی که مسائل سیاسی را درک نمیکنند و از
جنگ چیزی نمیفهمند و هنوز نوجوانند و باید بهدنبال تحصیل بروند؛ ولی به دشمن
ثابت شد که آنها نسبت به مسائل سیاسی و نظامی و احوالات جنگ، بصیرت داشتند و
توانستند در مقابل دشمن از همه جوانب اعم از نبرد نظامی و تبلیغاتی فائق آیند.
مثلاً
درکتاب نقل شده است که با اسرا مصاحبه میکنند و سعی میکنند وعدههایی بدهند
مثلاً شما را به کشورهای اروپایی میبریم و امکانات رفاهی، ازدواج و همه چیز را
تأمین میکنیم؛ اما یک نفر از این اسرای نوجوانان به آنها روی خوش نشان نمیدهد.
این موارد خیلی برای بنده جالب بود.
جنبه دیگرِ شخصیت ایشان
این است که همه جوانب را داشتند و ما هم سعی کردیم همه چبز را عنوان کنیم. مثلاً
در کتاب هم قید شده است که ممد یزدیِ داستان ما اهل سیگار کشیدن بوده؛ اما در همان
ابتدای اسارت تصمیم میگیرد سیگار را ترک کند. این تصمیمی است که به قول خود ایشان
تا به حال هم به آن پایبند بودهاند.
اینطور نبوده که این عزیزان
شخصیتی باشند که ما آنها را دست نیافتنی معرفی کنیم.
وقتی این خاطرات را مرور کنیم
اینها میتوانند در وظیفه شناسی، بصیرت، ولایت پذیری، ایثار، شجاعت و... الگو
باشند و این اصول مواردی است که نسل امروز ما برای اینکه بتواند وظیفهٔ خود را انجام دهد
به آنها نیاز دارد.
بهنظر
شما وجه تمایز شخصیت کتاب و خاطرات ممد یزدی با سایر آثار مشابه در این حوزه چیست؟
شاید بتوان گفت جسارت ایشان و واهمهنداشتن از
سختیها و مشکلات اسارت. بهعنوان مثال نحوه اسارت ایشان و اینکه قبل از اسارت به
ایشان گفته میشود شما اسیر میشوید؛ ولی هیچ واکنش خاصی نشان نمیدهند، آن هم کسی
که برای اولین بار به جبهه میرود.
در
ادامه مصاحبه به سراغ مهمان دیگر برنامه دکتر محمد رضا سنگری به عنوان منتقد کتاب
ممد یزدی رفتیم:
وی در
مقدمه گفت: «رزمندگان در جبهه اسارت همواره موازی با جبهههای دیگر، در تنگناهای
دشواری ایستادگی میکردند؛ در تاریکزاری که هر لحظه ممکن بوده کار تمام شود. در
چنین شرایطی آزادگان ما حضور داشتند و جریان زندگی در دوران اسارت خود یک پدیده قابل تأمل است که باید
بررسی شود.
وی
ادامه داد: «من کتابهای فراوانی در حوزه آزادگان خواندهام مثل زندانالرشید،
زندان موصل، سرباز کوچک امام و... .
زمانی
که این کتاب را میخواندم چند محور را برای کار و پژوهش، برداشت نمودم.
نکته
اول، مقاومتِ شگفتِ آزادگان است. علیرغم اینکه زیر شکنجههای سنگین قرار داشتند
اعم از شلاق، باتوم و حتی در کتاب اشاره شده آنها را با فلز شکنجه میدادند؛ اما
بهتعبیر امیرالمؤمنین: «کالجبل الراسخ» مثل کوه استوار ایستادند.
نکته دوم، دیدن ثمره مقاومت است. همانطورکه
خداوند هم میفرمایند: «إن الله یدافعُ عنِ الَّذین آمنوا» یعنی شما اگر ایمان
داشته باشید من از شما دفاع میکنم. در صفحه ۱۷۹ کتاب اشاره شده است عراقیها برای
تحقیر بچههای ایرانی، تفریحی را درست کرده بودند بهنام بازی دمپایی. بازی به این
صورت بوده که یکی دمپایی را بردارد و بزند به کمر دیگری و آنها میخندیدند و
مسخره میکردند؛ اما اسرا با شیوه زیبایی مقابله با این بازی مقابله کردند. سروان
محمد نامی بوده است که حتی خود ماموران بعث هم از او میترسیدند او بچهها را خیلی
اذیت میکرده است؛ اما در آن بازی در مقابل یک بچه ۱۴ ساله شکست میخورد و تحقیر میشود
و این سروان در خلال اتفاقاتی که میافتد به ممد یزدی سلام نظامی میدهد و به او
احترام میگذارد.
نکته
سوم، بحث تأثیر شعائر است.
از استاد عزیز درخواست میکنم
حالا که با این نثر زنده و زیبایی این باب را باز کردهاند، خوب است که در آثار
بعدی گفته شود که واقعا شعائر چه تأثیری دارد.
نکته
چهارم، بحث شکست توطئهها و نیرنگهاست، چه توطئه منافقین چه توطئههای بعثیها که
این جنسی از آن فراست مومنانه است که نیروهای ایرانی دارند.
چنانکه
روایت داریم: «المومن فطنٌ کیسٌ حذِرٌ» جایی که باید بماند میداند چگونه بماند و
جایی که باید عقبنشینی کند هم میداند چگونه برود.
نکته پنجم
، بحث همدلی و همراهی بچههای اسیر است.
مثلاً
بعثیها هر روز امام جماعت را شکنجه میکردند و اسرا هم هر روز امام جماعت را عوض
میکردند و همه در شکنجه سهیم میشدند تا فقط یک نفر مورد شکنجه قرار نگیرد.
یکی دیگر
از موضوعات، شوخ طبعی آزادگان است.
یکی از وجوه شخصیتیِ ممد یزدی
که ممتازش میکند، این است که در اسارت، نمایشنامهنویس بوده و خودش هم بازی میکرده،
آن هم چه نمایشنامههای قشنگ و شیرینی.
تصویر
منفور منافقین و خودفروختهها، ارتباطهای عاطفی با خانواده و با آزادهها، بخشی
از مواردی بوده است که او مینوشته و میشود روی آنها کار کرد.
وی در
ادامه تصریح کرد: اولین نکته ای که من میخواهم درباره ی کتاب مطرح کنم نویسنده ی
کتاب است. خب ما اگر قلم روحانیون را در گذشته بررسی کنیم، جنس قلم و نوع قلم آنها
مشهور بوده است به قلم علمایی که زبان خاصی بود برای مخاطب های خاص خودش. خود مینوشتند
و خود می توانستند بخوانند. در روزگار ما یک اتفاقی افتاده است که این هم از برکات
این انقلاب است که روحانیت در حوزه ی ذوق و هنر و ادبیات خیلی خوش درخشیدند. همچون
زکریا اخلاقی که از روحانیون خوش ذوق شاعر است. در حوزه ی نویسندگی و خاطرات تعداد
روحانیونی که ورود کرده اند کم است. و این را باید تبریک گفت و تشکر کرد که ایشان
وارد این حوزه شده اند.
اولین
ویژگی کتاب ایشان قلم روانی است که بسیار روان و ساده است.
و در
مورد چاپ کتاب هم تشکر میکنم چون به ندرت کتابی دیده ام که اینقدر کم غلط باشد.
نحو و
ساختار زبانی، ساختار بیانی کتاب و نظامی که به کتاب داده شده خوب است. یکی از
کارهای خیلی خوبی که در پایان کتاب صورت گرفته است این است که مجموعه شهدای میبد
را معرفی میکند.
ایشان
حدود دو سال از خاطرات خود را بازگ کرده اند. معمولا یکی از مشکلاتی که برای نویسنده
پیش می آید گسستگی زمانی است که ممکن است در اطلاعات خود روایت نقص ها و اشکالاتی
ایجاد شود.
دیگر
ارزش های کتاب این است که برخلاف دهه هشتاد و نود که خیلی قطور هستند و عموما بیش
از آنکه خاطره باشند زندگی نامه اند و از بدو تولد داستان شروع میشود. مثلا کتاب
دا نیز اینگونه است. در دهه شصت کتاب ها این خصوصیات را نداشتند. و خوشبختانه ایشان
این نکته را مطرح کرده اند و نیاز ندیدند از کودکی شخصیت، شروع کند و مطلع کتاب از
لحظه ی ورود او به بسیج است.
نکته ی
سوم کتاب صداقت در نگارش کتاب است. فرضاً میتوانستند از مسئله سیگار کشیدن رزمنده یا
مثلا کارهای دزدکی او در مثلا کش رفتن سیگار یا معامله ی سیگار با عراقی ها صرف
نظر کنند. و میگوید من یک دانه سیگار به عراقی دادم و او رفت و آمد گفت دو پاکت سیگار
به تو میدهم در مقابل یک پاکت سیگار ایران بود.
موضوع
دیگر اینکه بعضی از کتاب های خاطره اسرایی که جدا میشوند از مسیر و... را طرح نمی
کنند اما اینجا راحت مطرح شده که بعضی ها مرتکب خطاهایی شدند اما بعد دریافتند و
برگشتند.
بنده
چند پیشنهاد بدهم که در چاپ بعدی حل شود:
1- بنظر من سه نفر نام
آنها آمده اما معرفی نمی شوند و یا سهم معرفی ها یکسان نیست. و توصیف های شخصیت ها
در خلال داستان جا دارد بیشتر باشد و معرفی شوند.
2- شاید میشد خود نویسنده
در کنار روایت آقای دهقان فیروزآبادی در مورد شخصیت داستان میگفتید که در حال حین
روایت مثلا الان دارند چه کاری می کنند.
3- بخش پایانی تصاویر
میتوانست قوی تر شود.
4- پایان بندی عادی
است. اما میتوانست مثلا گفته شود که ایشان بعد از آزادی دوست داشتم دوباره بروم
جمکران، چون جمکران نقطه عطفی است برای این قصه. ایشان در جمکران هست که فالگیری فال میگیرد و یه دفعه درک طولانی
میکند و به او میگوید تو اسیر خواهی شد.
مثلا
برای راست آزمایی این موضوع افرادی که همراه آقای دهقان بودند را هم پیدا می کردید
و با آن ها هم صحبت می کردید چون مخاطب روی این موضوعات حساسیت دارند. و ممکن است
متهم شوید به اسطوره سازی. نویسندگان روسی در مقدمه ی کتاب معمولا کل گزارش آن را
هم مینویسند که اصلا چه شد که شما اطمینان حاصل کردید از مسائل و آن ها را می نوشتید.
به عبارتی گزارش کارشان را نیز طرح میکنند چراکه گاهی پشت صحنه قصه میتواند جذاب
تر از خودِ قصه باشد.
5- و
بعضی از عکس ها توضیح در متن داشته باشد. این خیلی کتاب را زنده تر میکند. همچنین
نقشه که مسیری که شخصیت داستان راه را گم میکند و.. را مخاطب از نقشه هم بتواند
دنبال کند.