کتاب «سطری از رگهای پاره» مجموعه شعر دفاع مقدس، اشعاری از جنس خون، ایثار و مقاومت است که شاید بتواند گوشهای از رشادتهای رشیدمردان سرزمین ایران را روایت کند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، بیان حماسهها، رشادتها از جانگذشتگی و ایثارگریهای رزمندگان اسلام در دوران ۸ سال دفاع مقدس اینبار از جنس شعرها مهمان خانههایمان میشود.
کتاب سطری از رگهای پاره مجموعه شعر دفاع مقدس است که به همت محمد بهرامپور گردآوری شده است.
این کتاب مجموعه اشعار برگزیده سومین و چهارمین جشنواره شعر دفاع مقدس استان اردبیل است که که در ۵ فصل به رشته تحریر درآمده است. در مجموعه شعر دفاع مقدس «سطری از رگهای پاره» فصلهای مختلف به شعر دفاع مقدس، شعر عاشورایی (بهرهگیری شعر دفاع مقدس از مفاهیم و مضامین عاشورایی) شعر مقاومت ملل، شعر کودک و نوجوان، شعر ترکی تقسیم شده است.
در مقدمه کتاب، نویسنده به شعر مقاومت ایران در دفاع مقدس اشاره کرده است که شعر دفاع مقدس را به ۳ دوره متفاوت میتوان تقسیم کرد:
دوره اول: دورهای که شاعران ارزش سعی در روایت واقعیتهای دیده یا شنیده از صحنه جنگ را دارند و توجه کمی به صناعات ادبی نشان میدهند که باعث شعارزدگی شعرهای این دوره شده است.
دوره دوم: دورهای که شاعران با دید کلی نسبت به اعتقادات دینی و مذهبی و مفاهیم مشترک روح بشری سراغ شعر میروند که باعث زیادتر شدن شعر میشود.
دوره سوم: دوره حسرت و دریغ جا ماندن از شهادت، تنهایی و شرم از شهیدان است. مهمترین ویژگی این دوره که متمایزکننده آن از دیگر دورهها است، پیدایش مضمونهایی چون اعتراض، عدالتخواهی، نگرانی از کمرنگ شدن اندیشههای انقلاب اسلامی است که اکثرا در قالبهایی چون شعر نو و سپید نمود مییابد.
فصل اول این کتاب باعنوان «شعر دفاع مقدس»، فصل دوم باعنوان «شعر عاشورایی»، فصل سوم «شعر مقاومت ملل»، فصل چهارم «شعر کودک و نوجوان» و فصل پنجم «شعر ترکی» نوشته شده است.

در فصل پنجم این کتاب یکی از شعرهای محمود مهدوی، شاعر اردبیلی با عنوان «بشینجی» آورده شده است:
بشینجی نومره نی سئویرم
ساعات بئش ده دونیایا گوز آچمیشام
بئش بارماق ان یاخین همدمیم
بئشینجی مر تبه ده یولداشیم ایجاره ایلشیر
بئش بارماغیمین اوچونو ترکش آپاراندان سونرا
ایکینجی نومره نی سویرم
بیر اوروم بیرده مریم
چند شعر این کتاب از بابک جبارزاده است؛ متن شعر «ققنوس قصهها» بدین شرح است:
مثل ستاره در دل شبها، شبانه رفت
پیشانی همیشه بلند زمانه رفت
مردی که در سکوت زمان حرف تازه داشت
در بهت و بیصدایی ما با ترانه رفت
روزی رهاتر از همه کس بال و پر گرفت
ققنوس قصهها که به آتش نشانه رفت
مردی که جبهه با نفسش خو گرفته بود
دیدی چقدر ساده ولی جاودانه رفت
او هم سوار معرکهی عشق بود و خون
مردی که که عاشقانهتر از عاشقانه رفت
-انتهای پبام/