یک شب ما را به محوطه اردوگاه بردند و گفتند امشب مهمان صدام هستید و آزادید تا از این شب لذت ببرید. اما پاسخ اسرا، سکوتی معنادار و نگاهی خیره به آسمان و ستارهها بود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان، چهارمین برنامه عصر خاطره «الماسهای درخشان»، میزبان آزادگان سرافرازی بود که از روزهای سخت اما پرافتخار اسارت سخن گفتند. در این مراسم، عباس شهریاری، آزادهی اردوگاه موصل ۲، خاطراتی از هفت سال ماه رمضان در اسارت را روایت کرد.
او بیان داشت که عراقیها دو روز پیش از آغاز ماه رمضان، اسرای ایرانی را جمع کرده و آنها را به روزهخواری ترغیب میکردند. آنها پیشنهاد میدادند که برای افراد غیرروزهدار، غذا و نوشیدنی ویژهای فراهم کنند، اما هیچکس فریب این حربه را نخورد.
شهریاری در این باره گفت: «در میان ما اسیری بود که همیشه پتو به دور خود میپیچید و با دیگران کمحرف بود. بسیاری تصور میکردند که او فردی محتاط است که میخواهد جوری رفتار کند که عراقیها کاری به او نداشته باشند. اما وقتی ماه رمضان رسید، برخلاف تصور همگان، او هم روزه گرفت و تازه فهمیدیم که اشتباه میکردیم. او نهتنها فردی ترسو نبود، بلکه با هوشمندی و زیرکی، خودش را از تیررس عراقیها دور نگه داشته بود.»
یک رمضان، به اندازهی یک سال سختی
این آزادهی سرافراز با اشاره به سنگینی و سختی ماه رمضان در اسارت گفت: «یک ماه رمضان در اسارت، به اندازهی یک سال سنگینی میکرد. اما این ماه فرصتی بود برای تقویت ایمان و تقرب به خداوند. با برنامهریزی، جزءخوانی قرآن، نهجالبلاغهخوانی و استفاده از مفاتیحالجنان را در دستور کار خود قرار دادیم. در ابتدا نماز جماعت را با حضور نگهبانان برگزار میکردیم، اما پس از مدتی بهصورت مخفیانه و بدون اطلاع آنها، این فریضه را اقامه میکردیم.»
حمله به شبهای قدر؛ ایمان متوقف نمیشود
وی ادامه داد: «یک شب، عراقیها ناگهان به آسایشگاه هجوم آوردند، تعدادی از اسرا را جدا کرده و مراسم احیا را به هم زدند. اما این مسئله باعث نشد که ما از احیای شبهای قدر منصرف شویم. با برنامهریزی دقیق، همچنان مراسم دعا و نیایش را ادامه میدادیم. برخی از اسرا که قرآن را حفظ بودند، به دیگران کمک میکردند تا در تاریکی شب، از حفظ بخوانند و در دلهایشان روشنایی قرآن را زنده نگه دارند. حتی آنهایی که خواندن دعاها را بهطور کامل نمیدانستند، بر تکههایی از کاغذ سیگار، متن دعاها را مینوشتند تا بتوانند از روی آنها زمزمه کنند.»
مهمانی صدام یا نگاه به آسمان؟
شهریاری یکی دیگر از شبهای ماه رمضان را اینگونه روایت کرد: «یک شب ما را به محوطه اردوگاه بردند و گفتند امشب مهمان صدام هستید و آزادید تا از این شب لذت ببرید. اما پاسخ اسرا، سکوتی معنادار و نگاهی خیره به آسمان و ستارهها بود. عراقیها تلاش کردند این مراسم را شبی خاص جلوه دهند و با افزودن تنها مقداری حلوا به جیره غذایی، تا میتوانستند روی آن مانور میدادند و از ما نظرخواهی میکردند که "چطور بود؟" اما ما میدانستیم که این نمایشها چیزی جز بازیهای تبلیغاتی نیست.»
مقابله با خیانت؛ فریادی که اردوگاه را لرزاند
یکی از خاطراتی که عباس شهریاری بازگو کرد، مربوط به حضور شیخ علی تهرانی در اردوگاه بود. او گفت: «یک روز در اوج گرمای بعدازظهر، عراقیها سوت زدند و همهی ما را به صف کردند. شیخ علی تهرانی وارد شد و شروع به گریه کرد. او خطاب به اسرا گفت که روزه گرفتن در اسارت سخت است و اگر سؤال شرعی دارند، بپرسند. در این لحظه، یکی از بچهها برخاست و با شجاعت گفت: تو که به دشمن پناهنده شدی، خجالت نمیکشی که اینجا سخنرانی میکنی؟ سپس سه بار فریاد زد: الموت شیخ علی تهرانی! جو متشنج شد و عراقیها او را از جمع جدا کرده و بردند.»
شهریاری در پایان تأکید کرد که ماه رمضان در اسارت، تنها یک دورهی سخت و طاقتفرسا نبود، بلکه فرصتی برای آزمایش صبر، ایمان و استقامت بود.
گفتنی
است این برنامه با حضور آزادگان سرافراز از اردوگاههای مختلف، از جمله علی
ابراهیمی، سید
صباح معصوم زاده، حجتالاسلام و المسلمین علیاصغر صالحآبادی، سید هادی
غنی، عباس شهریاری، غلامرضا مالکی، رضا ملیح، محمود تاجداری،
عبدالله عابدی، احمد خراسانی، رضا الهی، عبدالله سرابی و سید رسول عمادی
برگزار
شد.
انتهای پیام/
برای ورود به ویکی آزادگان اینجا کلیک کنید / www.wikiazadegan.com